گرچه این مباحثی تکراری است چاره ای نیست باید مطرح بشود . بله دخترم ، این کاملا لازم و ضروری است . به مادرها و پدرها بزرگوار خطاب میکنم بدون دلیل ، برای علل کم اهمیت یا بی اهمیت ، با ازدواج مخالفت نکنید . متاسفانه ما گزارشهایی را داریم که خانم و آقا همتای هم هستند مشکل خاصی هم نبوده اما پدر و مادر به یک دل واهی یا کم اهمیت و سلیقه ای و مثلا به دل من ننشسته و دماغ او اینجور است ، مثلا چون از نزدیکان مامان یا بابا است مخالفت میکنند . اولا شما بزگترها خیلی مخالفت نکنید و سخت نگیرید و بدانید اگر ما مانع ایجاد کنیم و مفسده ای برای این ازدواج کردن باشد که هست ، متاسفانه مفسده دارد مسئول خواهیم بود .چون ایشان خانم هستند اهمیت ویژه ای دارند و اگر آقایی این سوال را مطرح میکردند و میگفتند خانواده دختر راضی نیستند آنجا بار کمی ، سبک تر بود و ضرر کمتر بود ولی اینجا دختر سوال می کنند رضایت خانواده پسر خیلی مهم است . زیرا اگر رضایت آنها نباشد چون پدر مادر هستند ، خدای نخواسته توفیقاتی از شما سلب میشود . او پدر است ، میخواهد از فرزندش حمایت مالی بکند . نه ، این آقا پسر شاغل است و نیاز مالی به پدرش ندارد ، خودش داماد میشود و مجلس میگیرد . بالاخره این پسر حمایت عاطفی و اجتماعی از طرف پدرش نیاز دارد و شما حمایت پدر شوهر را نیاز دارید مهمتر از آن با مخالقت مادر شوهر نمیتوان کنار آمد . چون مادر در زندگی رکن اساسی هستند اگر از پسرشان و شما حمایت نکنند ، مهم است . فرض کنید این ازدواج صورت میگیرد ، مادر شوهر از این دختر خانم حمایت نکند ، اعتنا نکند و حتی بی حرمتی بکند و این خانم هستند که لطمه می خورند . شما خانم هستید و احتیاج به توجه دارید . برای ما آقایان نه این مهم نیست . دربی توجهی ، بهم نمی ریزیم ولی شما در زندگی خیلی رنج میبرید . یک ضرب المصل ایرلندی میگوید: گر زن را دو نیم کنی برایش آسانتر است تا به او بی اعتنایی کنی . من به همه جوانها توصیه میکنم رضایت خانواده ها را جلب کنید یا مشکلات بعدی ایجاد نشود. آیا اگر خانواده ها از هم دور باشند یا حتی خانواده پسر در شهرستان باشد و چند ماهی یکبار همدیگر را ببینند فکر میکنید باز مشکل ایجاد میشود. چقدر من بگویم توی ایران فقط دو نفر ازدواج نمیکنند بلکه خانواده ها با هم ازدواج میکنند عزیزان و خانم هایی که این فکرها را میکنند می گویم ، اینجا ایران است اینجا غرب نیست . بله در غرب این طوری است . مهم دو نفر هستند که با هم ازدواج می کنند خانواده ها راضی باشند یانباسند مهم نیست . ارتباط هم با هم ندارند. خیلی مثل خانواده های ما مهم نیست . خانواده هایی دارند که پدر خانم را هیجده سال است ندیده اند . گفته ببینیم پدر خانم ما چه قیافه ای است. رستوران دعوتش کرده هر کدام پول غذای خودشان را حساب کرده اند . بعد میگویند خوشبخت شدیم خدا حافظ . اینجا ایران است در اروپا عمه و خاله جایگاهی ندارند ولی در ایران واقعا جایگاه دارند. پدر و مادر این آقا پسر فردا میخواهند پدر بزرگ و مادر بزرگ بچه شما بشوند . برادر او میخواهد عموی بچه شما بشود خواهر او میخواهد عمه شما بشود .از طرف خانم ها هم همینطوراست . این را جدی بگیرید . رضایت خانواده ها شرط است . مگر شما میتوانید با شوهرتان این را شرط کنید که رابطه ات را با خانواده قطع کن . مگر چنین چیزی میشود او الان عاشق است ، کر و کور است او میخواهد به این خانم برسد . بعد از ازدواج چشمهایش را باز میکند و میخواهد برود مادرش راببیند خانم میگوید مگر شرط نکرده بودیم . و پسر میگوید مگر میشود من رابطه ام را با مادرم قطع کنم . خانم مگر شما میتوانید رابطه ات را با مادرت قطع کنید . به این قولها گوش نکنید . بفرض هم که بگذرد باور کنید اگر مردی از مادرش بگذرد از شما راحت تر میگذرد . وقتی به پدر و مادرش وفادار نیست به شما هم وفادار نخواهد بود . مطمئن باشند قطع رابطه ، قطع رحم است و گناه دارد و شما با این شرطی که میگذارید شرط گناه میگذارید چون شرط باطل است . این شرط باطل ضمن عقد است این دید را اصلاح کنید . حالا میدانید چه اتفاقی می افتد ؟ این شرط عملی نمیشود شما عاشق هم هستید ، زوج جوان عین دو کبوتر عاشق کنار هم . چون خانواده اش راضی نیستند در ارتباطات یا تلفن ها کم کم تردیدها و تحریکاتی ایجاد میشود ، پچ پچ هایی که کم کم خواهر شوهر و مادر شوهر در گوش آقا پسر میکنند . حالا این دو کبوتر عاشق بعد از مدتی توی سرو کله همدیگر میزنند و این دو عاشق دشمن هم میشوند. من میگویم جایی که ادله واهی و بیخودی است ، سخت نگیرید . حالا خانواده هایی هستند که میگویند پسر من واقعا کر و کور شده است پسر هجده ساله عاشق خانم بیست و پنج ساله شده است خانواده میگوید به صلاح شما نیست . او کر و کور است ولی پدر و مادر بر اساس عقل این را میگویند والدین خدمت میکنند تا آنجا که میتوانند باید بنشینند صحبت کنند حالا اگر موقعیت خاص بود نیاز به مشاوره دارد و باید نتیجه بگیریم چه کار کنیم . شما باید مقابله کنید . رضایت خانواده ها در ازدواج چقدر مهم است و آیا ممکن است نارضایتی والدین ، مشکلاتی را پیش بیاورد ؟ خانواده مهم است . در کشور ما دو خانواده با هم ازدواج میکنند . مثل غرب نیست که دو جوان با هم ازدواج کنند . جوانان چاره ای ندارند جز اینکه خانواده ها را ، راضی کنند . وقتی دو خانواده راضی نیستند ، برای جوانها اضطراب و استرس می آورد و پیامد آن اضطراب است . بعد ، از تجارب خانواده در مورد ازدواج ، نمیتوانند استفاده کنند . وقتی خانواده راضی نباشند ، خودشان را کنار می کشند . و تجارب خودشان را ، در اختیار شما قرار نمیدهند . گذشته از این ، شما به حمایت مالی خانواده تان نیاز دارید . حالا آقا بگوید : من خودم شغل دارم و نیاز مالی ندارم . خوب درباره حمایت عاطفی چه می گویید ؟ شما باید از طرف خانواده و والدین حمایت بشوید . الان آقایی با خانمی ازدواج کرده اند ، خانواده پسر راضی نبودند . بفرض آقا پسر آنها را مجبور کند . ولی آیا عروس این خانواده ، نباید از مادر شوهر محبت ببیند ؟ یکی از موارد تنش در زندگی ها همین مورد است که مادر شوهر ، این عروس را نمی پذیرد . ممکن است ده سال گذشته و دو تا بچه هم دارند ولی مادر شوهر هنوز دلش با این عروس صاف نیست . متاسفانه آزار می بینند و اذیت می شوند . باید حمایت عاطفی داشته باشند . حالا دختر خانمی خانواده اش را اجبار کرده و با آقا پسر ازدواج کرده اند . خانواده حمایت اجتماعی از داماد نمیکنند . یعنی اینکه تحویلش بگیرند ، در جمع معرفی اش بکنند ، احترام بگذارند و این کارها را نمیکنند . حالا این خانواده کیست ؟ پدر و مادر . اگر شما خدای نخواسته ، دل پدر و مادر را بدست نیاورید و رنجشی در آنها ایجاد شود ، خداوند توفیقاتی الهی را از شما سلب میکند . خیلی ها توفیقات الهی از آنها سلب شده است . ما از رنجش آنها نگران میشویم و دغدغه داریم . کسانی هستند که درهای متعددی به رویشان بسته شده است . این قضیه را جدی بگیرند و رضایت خانواده مهم است . اگر واقعا این باشد اشتباه است و ما نمی پذیریم . یک وقت سخت گیری پدر و مادر حق است . می بینند جوانشان کر و کور شده است و دارد به راه اشتباه می رود . اینجا سخت گیری میکنند . اینجا خوب است . اینجا وظیفه دارند سخت گیری کنند و جلوی ازدواج را بگیرند . چون به نفعش است . الان جوان گرم است ، بعد که سرد شد ، می بیند طرف برایش مناسب نیست . پس اینجا باید سخت گرفت . ولی اگر سخت گیری بر اساس دلایل بیخود باشد ، بر اساس حب و بغض باشد ، ما داشته ایم که خانم هیچی کم نداشته ، ولی مادر آقا می گوید : چون من خودم نشانش نکردم . خوب حالا شما نشان نکردید . دایی یا فرد دیگری واسطه بوده . بله درست است مادر دوست دارد خودش اقدام کننده باشد . ولی شما نباید اینجا سخت بگیرید . این یک عشق خیابانی نبوده که این قدر سخت می گیرید . یا پدر می گوید : چون از نزدیکان مادرت است . این ها حب و بغض است . یا برعکسش مادر می گوید : این از نزدیکان پدرت است . این ها واقعاً سخت گیری های بیخود است . مثلا طرف همه شرایط را دارد ولی میگویند : خوب احوال پرسی نکرد . بله اگر طرف بی ادبی کرده یا بی حرمتی کرده ، بله این نگران کننده است . گاهی تعصب ها ، این که می گویند : همشهری ما نیست . این ها دلیل نمیشود . گاهی اختلاف فرهنگی است . این مهم است و بعداً به آن اشاره خواهیم کرد . من موردی داشتم که مادر میگفته : چهل کیلومتر راه با ما اختلاف دارند . خوب این چه مشکلی دارد ؟ گاهی میگویند : هم محلی ما نیست . هم لهجه ما نیست . این ها سخت گیری ها ی بی جهت است . و این است که جوانان درد دل دارند و به ما میگویند به والدین بگویید سخت گیری نکنند . ما این سوال را قبلا عرض کردم . ولی چون مهم است باز آن را تکرار می کنم . توصیه ما این است که دقیقا برعکس این باشد . اگر شما بزرگتر بودید .خیلی خوب بود و مطلوب است . حالا اگر همسن بودید باز مشکلی نبود و حتی اختلاف شش ماه الی یکسال بود و خانم بزرگتر بود اشکالی نداشت . ولی این اختلاف سنی پنج سال خیلی مشکل ایجاد می کند . من برای این مشکل هفت دلیل آوردم . 1-خانم ها زودتر به بلوغ می رسند . خانم رشد عقلانی می کنند و شما آن رشد را نکرده اید . و شما مشکل بُعد فکری میشوید ما دوست داریم شما قُرب فکری داشته باشید . یکی از عوامل تنش درزندگی ، همین بُعد فکری است که فکر خانم و آقا ، بهم نمیخورد و بهم نزدیک نمی شوند . علت دیگر این است که هورمونهای جنسی در خانم ها زودتر فروکش می کند و در سن بالای چهل و چهل و پنج به سمت سرد مزاجی می روند . آقا این جور نیست و ایشان هنوز احتیاج دارند و مشکل پیش می آید و ممکن است به خطا بروند . و خانم می خواهد باردار بشود و این زایمانها بریا خانم پیری زودرس می آورد و خانم می شکند . و مهمتر از این ها ، ایشان جلوی اقتدار شما را می گیرد . جزء ویژگی های منحصر بفرد آقایان ، اثبات اقتدار است . منظورمان قلدری و زورگویی مرد نیست . اقتدار به این معنا که دوست دارد مرد خانه باشد . دوست دارد متکا باشد . دوست دارد خانم او را قبول داشته باشد و به او تکیه کند . الرجال قوامون علی النساء . دوست دارد حالت اقتدار داشته باشد . وقتی خانم بزرگتر است نیم گذارد آقا اقتدارش را اثبات کند . نقش مامان را پیدا می کنند نقش نوجوان را برایشان پیدا می کند . می گوید : دیر نکنی ، زود بیایی و معمولا این جور برخورد می کنند . و این برای مرد چیز جالبی نیست . گذشته از این ، عرف نمی پذیرد . خانم و آقا باید وقتی در خیابان راه می روند مردم بگویند خانم و آقا هستند نه اینکه بگویند این پسر خانم است . واقعا چند سال که می گذرد مردم فکر می کنند پسر اول این خانم است . این قدر اختلاف ظاهر دارند . در ضمن خانواده هم نمی پذیرند . ایشان هم گفته اند پدر و مادر م راضی نیستند ولی این را بگویم عرایض ما کلیّت دارد ولی عمومیت ندارد . ما می گوییم : پسر من ، شما این مشکلات را ببین . ممکن است آقای بگوید : من با همه این ها کنار می آیم البته اگر عقلایی تصمیم بگیرند . و گرنه اگر عاشق شده اند و کر و کور شده اند که اصلا فکر نمی کنند . اگر عقلایی تصمیم بگیرید و ببینید میتوانید کنار بیایید ، ما حرفی نداریم . این مثل بحث دیانت نیست که بتوانیم از آن بگذریم . ما می گوییم اگر دو طرف دین دار نباشند ، نمیتوانند با هم زندگی کنند . و دچار مشکل میشوند . ما این ها را می گوییم که شما عاقلانه جلو بروید . البته ما موارد داشته ایم ، خانمی بیست و پنج ساله میخواهند با آقای پنجاه ساله ازدواج کنند و می گویند من مشکلی ندارم و دوست دارم و این جور آدمها هم هستند و این استثنا هم دارد . دختری را در دانشگاه پیدا کرده ام و میخواهم ازدواج کنم ولی مادرم مخالفت می کند در حالیکه مادرم اجازه داده بود که خودم انتخاب کنم . لطفا راهنمایی بفرمایید . اینکه مادرها مخالفت می کنند این است که مادر از اینکه اقدام برای ازدواج پسرش می کند لذتی می چشد و تا شما در جای ایشان قرار نگیرید نمیتوانید درک کنید . و این را حس نمی کنید . بطور معمول ، مادر از اینکه خودش برای پسرش اقدام کند ، لذت می برد . البته همه این طور نیستند . و یکی اینکه برای خودش حقی قائل است . نه ماه اون را باردار بوده و دو سال به او شیر داده و بعد با تمام سختی ها او را بزرگ کرده و این حق را برای خودش قائل است که اقدام کند نه انتخاب کند . شاید مادر عزیز فکر میکنند این آقا با خانم مدتی دوست بوده اند . ولی اگر یک جوان عاقل که مادر او را قبول دارد بگوید فردی را در دانشگاه پیدا کرده ام و فکر می کنم مناسب است . هیچ وقت مادر حساسیت نشان نمیدهد . چرا حساسیت نشان دهد ؟ چون جوان خودش را می شناسد و اصلا هم مقاومت نمی کند . و آقا پسر هم می گوید مادر جان اگر صلاح می دانید اقدام بفرمایید . اینکه مادرها مقاومت میکنند همان قضیه است که می داند جوانش عاطفی است و با یک دختر بیست ساله که پر از منبع انرژی است رابطه برقرار کرده است و اینجا دغدغه دارد . چطور مادرها برای انتخاب رشته شما حساس نیستند ؟ این هم انتخاب است . چرا دخالت نمیکنند ؟ زیرا می دانند شما در انتخاب رشته احساسی عمل نمیکنید . خیالشان راحت است که شما کلی مشاوره کردید و با تعقل جلو می روید لذا در انتخاب رشته نکور شما دخالت نمی کند . ولی اینجا پای یک دختر که پر از انرژی و عاطفه است در میان است و پسر نوجوان بیست و یک ساله شان است که اینجا دغدغه دارند . شما گفتید قبلا موافق بوده اند حالا شاید شما اصرار کردید و وادارشان کردید . و حالا فهمیده اند رابطه داشته اید و نگران شده اید و برنامه ما را هم می بینند و بیشتر متوجه این داستانها میشوند . می خواهم با پسری ازدواج کنم خانوداه هایمان مخالف هستند و پسر به من گفته فرار کنیم و بعد ازدواج کنیم . آیا این فرار مشکلاتی را برای من پیش می آورد ؟ بله این خیلی خطرناک است . بدون تردید پشیمان می شویید . شما با این کار حمایت خانواده هایتان را از دست می دهید . شما قاعدتا شهر را ترک می کنید و از آنجا می رویید و حمایت خانواده را از دست می دهید . حمایت اقتصادی خانواده را از دست می دهید و این خیلی مهم است . الان خانواده مخارج عروسی پسر ودختر را می دهند ، باز آنها مشکل اقتصادی دارند . و این گونه افراد که حامی ندارند ممکن است در دام های انحرافی هم بیفتند . و بفرض پسر وضع مالی خوب هم دارد و در شهر دیگر خانه ای هم می خرد ، آیا شما حمایت عاطفی نمی خواهید ؟ بیشتر این ازدواج ها آخرش به خوبی ختم نمیشود . زیرا شما الان کر و کور شده این و احساسات شدید دارید . آیا فکر می کنید این احساس و عشق تا آخر می ماند ؟ خیر این عشق فرو کش می کند و چشمانتان را باز می کنید و می بینید اطرافتان خالی است . احساس خلأ و غربت و دوری از وطن می کنید . بفرض با هر بدبختی است شما ادامه بدهید و بچه دار بشویید . آِا بچه شما دایی و خاله و عمه و پدر بزرگ و مادر بزرگ نمی خواهد ؟ دختر خوبم تقاضا می کنم این کار را نکنید . پسر عزیزی که دارید وسوسه میشویید که این کار را بکنید پشیمان می شویید . من در این سالها در این مورد استثنایی ندیدم . بعد دیگر روی برگشت به خانواده را ندارند و خانواده آنها را نمی پذیرد . شرط صحت ازدواج ، رضایت مادر نیست . البته در دختر خانم رضایت پدر شرط است ولی پسر این طور نیست . اما شرط صحت اخلاقی و معنوی هست . رضایت پدر و مادر را جدی بگیرید. جوانان ما باید بدانند که پدر و مادر ، چه جایگاه ویژه ای در دین ما دارند . این قضیه را جدی بگیرید . سعی کنید رضایت مادر را جلب کنید . با محبت و رابطه عاطفی بیشتر و یا حتی با فرستادن واسطه مثل مادر بزرگ . زیرا آنها سعی می کنند رضایت مادر خود را جلب کنند بنابراین حرف مادر بزرگ را گوش می کنند . عموما در فرهنگ ما خواستگاری بدون والدین را نمی پذیرند . پسر حتی اگر با پدر و برادر خود به خواستگاری برود ، باز هم سراغ مادر را از آنها می گیرند . معمولا در فرهنگ ما این خیلی مهم است . در فرهنگ غرب خیلی به پدر و ماد رکاری ندارند . و برایشان مهم نیست . اولا به شما جواب نمی دهند و ثانیا رضایت ماددر ، رضایت خداست . این رضایت توأم با دعا ، بدرقه راه شماست . سرمایه زندگی شماست و باعث توفیقاتی میشود . وقتی مادر در خواستگاری همراه شماست ، اضطراب شما کم میشود . در ضمن درصد خطای ازدواج شما کم میشود . شما میتوانید از تجارب آنها استفاده کنید. از حمایت عاطفی و مالی آنها برخوردار شوید بفرض شما با این خانم ازدواج کنید بالاخره این خانم عروس خانواده شماست ، باید از طرف مادر شما حمایت شوند . مادر شما باید عروس خانم را دوست داشته باشد. رضایت والدین را در ازدواج کسب کنید. البته در دین ما برای فرزندان هم حق قائل است و در شرایطی برای دخترهم اذن پدر لازم نیست . اگر دختر و پسری بخواهند با هم ازدواج کنند و والدین آنها مخالف باشند ، باید چکار کنند ؟ پاسخ – اگر والدین شما دلیل منطقی و موجهی برای مخالفت ازدواج شما داشته باشد به تجربیات آنها اعتماد بکنید . آنها دل سوز شما هستند و تجربیات بیشتری نسبت به شما دارند . آنها نمی خواهند که رنج شما را ببینند . حالا اگر آنها با دلیل منطقی و موجه مخالفت نمی کنند ، پیشنهاد من در این موقعیت ها این است که جوانان یک کسی را که یک نفوذ معنوی در پدر و مادر داشته باشد مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ چون آنها معمولا روی والدین شما نفوذ دارند . در بعضی مناطق پدر و مادر خیلی نفوذی ندارند ولی برادر بزرگتر نفوذ دارد که این فرد عموی شما می شود ، آنها را واسطه بکنید تا نظر پدر و مادر شما را جلب بکنند . نهایتا اگر آنها بدون دلیل منطقی مخالفت کردند و فرد ذی نفوذ هم نتوانست اثری بگذارد ، علی رغم مخالفت آنها شما ازدواج نکنید . چون آنها می خواهند از شما حمایت های مادی و معنوی بکنند .شاید شما بگویید که ما نیازی به حمایت های مادی و معنوی آنها نداریم . توفیقات الهی مهم است . اگر آنها راضی نباشند و شما به رغم میل باطنی آنها ازدواج کنید ، توفیقات الهی از شما سلب بشود .سعی کنید رضایت آنها را جلب بکنید . اگر خانواده ها راضی نباشند بویژه خانواده ی آقا پسر ، مخصوصا اگر مادر و خواهر آقا پسر راضی نباشد معلوم نیست که زندگی شما به سامان برسد . زندگی شما خیلی سخت می شود . الان فرض این است که شما ازدواج کرده اید و مادر و خواهر آقا پسر راضی نیستند . اینها مادر شوهر و خواهر شوهر هستند و خانم شما که عروس است بطور طبیعی دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر و خواهر شوهر باشد . عروس دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر باشد ، مادر شوهر او را تحویل بگیرد ، در محافل او را معرفی کند ، او را کنار خودش بنشاند و نگاه محبت آمیز به او داشته باشد ،اینها برای عروس خانم مهم است . ایرلندی ها ضرب المثلی دارند که اگر زن ها را به دو نیم کنی برایشان آسانتر است از اینکه به آنها بی اعتنایی کنید . زن دوست دارد مورد توجه باشد .در اینجا مادر شوهر و خواهر شوهر توجه نمی کند و دختر خانم رنج می برند و خودش ناراحت است . الان شما محفلی رفته اید و مادر شما به خانم بی توجهی کرده است ، وقتی خانم به خانه می آید معمولا شکوه و گله می کند . من به دخترخانم های عزیز می گویم که شما فکر نکنید که اگر شما از خواهر و مادر او شِکوه کنید ، از شما صد درصد از شما حمایت می کند و می گوید که بله حق با شماست . بالاخره او نسبت به مادر و خواهرش تعصب دارد . خیلی انسان فرهیخته ای باشد یک بار از شما حمایت می کند ولی بالاخره از مادر و خواهرش حمایت می کند و زیر پا نمی گذارد و آنها را طرد نمی کند . خیلی بخواهد مدیریت بکند می گوید که خانم من را در این کارها دخالت نده ، این دعوای خانم هاست و خودت یک جورهایی آن را حل کن . آن روزی که تو با من ازدواج کردی می دانستی که مادر من راضی نیست و می دانستی که مشکلات دارد و حالا باید تحمل کنی . و چند سال مدارا کنی تا بتوانی دل آنها را بدست بیاوری . اگر خیلی اهل مدیریت بالا باشد این را می گوید . اگر متعصب باشد ، اگر در درگیری ها حق با شما هم باشد طرف مادرش را می گیرد و زندگی این جوری خراب می شود . خیلی ها فکر می کنند که وقتی می خواهند طلاق بگیرند اول داستان به دادگاه می روند ولی این جوری نیست . داستان ازهمین جاها شروع می شود . ما این مسئله را در حد پایین تری برای دامادها داریم . الان پدر دختر خانم راضی نیستند و آنها این ازدواج را بر آنها تحمیل کردند . پدر دختر خانم داماد را دوست ندارد . او را تحویل نمی گیرد و باز همان اتفاق می افتد . الان دامادها یک پیش فرض هایی راجع به مادر زن دارند که غالبا هم غلط است که مادر زن می خواهد در زندگی من دخالت کند . حالا اگر مادرزن این داماد را قبول نداشته باشد ، پیش فرض ها و ذهنیت ها خیلی بیشتر می شود . جوانان عزیز اگر می خواهید در زندگی سعادتمند بشوید و توفیقات الهی شامل حال شما بشود این کار را نکنید و جلوی مشکلات هم گرفته خواهد شد . من از پدرها و مادرها می خواهم که سخت گیری نکنند . اگر ازدواج فرزند شما اصولی شکل گرفته و هر دو همتای هم هستند و عاقلانه هم همدیگر را پذیرفته اند و مانعی هم نیست ، بعلل واهی ، غیر منطقی ، علتهای کم اهمیت و سلیقه ای می گویند که ما دوست نداریم و علتی هم نداریم . گاهی علتهای نفسانی هم دخالت دارد . خودبینی ها و خودخواهی ها گاهی مخالفت باعث می شود . من خواهش می کنم به این علل واهی مخالفت نکنید . پدر دختر می گوید که حرف مرد یکی است . من از حرفم کوتاه نمی آیم . من اعتقاد دارم که حرف دو تاست و حرف نامرد یکی است . حالا جایی حرفی زده و الان به این می رسد که حرفش اشتباه بوده است . باید بیاید و اعتراف به اشتباهش بکند . تعصب چیز جالبی نیست . در دین هشدارهایی در مورد اشکال تراشی در ازدواج دارد . دین ما بیشتر می گوید که وصلت ایجاد کنید . داریم بهترین واسطه گری ، واسطه گری در ازدواج است . پیامبر فرمود : کسی که مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم می کند خداوند هوریه های بهشتی را به ازدواج او در خواهد آورد و به ازای هر قدم و هر سخن او ثواب یک سال عبادت را برای او می نویسند . خواهش می کنم بی دلیل مخالفت نکنید . حالا اگر پدر و مادر به این رسیدند که این ازدواج غلط است . الان خانم و آقا عاشق شده اند ، کر و کور شده اند و همتای هم نیستند و آنها یقین دارند که این ازواج کاملا غلط است و آنها با هم سنخیتی ندارند . اگر با هم ازدواج بکنند نابود هستند . یا باید تا آخر عمر بسازند و بسوزند یا نتیجه اش طلاق می شود . در اینجا نظر من این است که تا جایی که راه دارد و در توان آنها است مخالفت کنند . زیرا آنها الان کر و کور هستند و وقتی بهم برسند چشمهایشان باز می شود وصال مدفن عشق است .می بینند به درد همدیگر نمی خورند و در موادری این جوان از خود پدر و مادر گله می کند . می گوید : من عاشق بودم ، کور بودم شما چرا جلوی من را نگرفتی ؟ اگر این جوری باشد مخالفت اشکالی ندارد . اگر دراینجا شک و تردیدی هم وجود داشت انسان مشاوره می کند . |
لطفا در باره ازدواج خانم هایی که سن شان بالا رفته ، توضیح دهید و اگر سن خانم از آقا بیشتر باشد چه اشکالی دارد؟
اگر خانم سنش بالاتر باشد ، مشکلاتی ایجاد میکند . سن خانم باید سه تا هفت سال کوچکتر از آقا باشد . اگر بخواهد خانم بزرگتر باشد ، مشکلاتی ایجاد میکند . بلوغ جنسی خانم ها خیلی زودتر از آقایان است و خانم ها ، برای اینکه به نیازشان پاسخ گفته شود ، باید زودتر ازدواج کنند و لازمه زودتر ازدواج کردن این است که از آقا کوچکتر باشد و بلوغ فکری خانم ها ، زودتر اتفاق می افتد . وقتی بزرگتر هستند ، بلوغ فکری آنها جلوتر است و با مردشان بُعد فکری پیدا میکنند و ما دوست داریم که زن و مرد با هم قُرب فکری داشته باشند . در سنین بیست وهفت به بالا ، بارداری ها و زایمان ها سخت تر میشود . مقداری از نشاط و شادمانی شان کم میشود . بعد مردشان کوچکتر است ، خانم با نشاط و شادابی می خواهند . نکند حواسش پرت شود و سر و گوشش بجنبد و این به ضرر خانم است . اگر ما میگوییم خانم دقت کنید ، با آقایی ازدواج کنید که از شما بزرگتر باشد ، بخاطر پیامد منفی آن است که به ضرر شماست . چون خانمها ، حسی دارند بنام حس تملک ، که میخواهد مرد مال خودشان باشد و اگر ببیند که مرد سر و گوشش می جنبد ، رنج می برد . گذشته از این در سنین بالای چهل و پنج و پنجاه سال به بالا ، خانم ها هورمونهای جنسی شان به حد قابل توجهی فروکش می کند ولی آقایان این جوری نیستند . وقتی خانم چند سال بزرگتر است ، نمیتواند به نیازهای غریزی آقا پاسخ دهد و مهمتر از همه، خانم وقتی سنش بالاتر است ، جلوی اقتدار مرد را میگیرد و نمیگذارد ، مرد اقتدارش را تثبیت کند ، نقش محوریت و تکیه گاهیش ایجاد شود . و نقش مامان را پیدا میکند و نصیحتش میکند با دوستانت حرف نزن و حواست پرت نشود و مرد نمیپذیرد .عرف هم نمی پذیرد . خانمی میگفتند : من هشت سال از شوهرم بزرگتر هستم . برای شوهرم خرید رفته بودیم . آقای مغازه دارمیگفت : خانم من به پسرتان گفتم این خوب نیست . خانم گفت : داشتم منفجر میشدم و رویم هم نمیشد که بگویم این شوهر من است . ایشان رنج می بردند ، چرا آدم این کار را بکند . معمولا خانواده پسر هم راضی نمیشوند و در مواردی ما داشتیم خانم و آقا عاشق شدند و خانم بزگتر بودند و برغم میل باطنی خانواده عروسی کردند و خانواده شوهر مثلا مادر شوهر ، از آنها حمایت نکردند و مشکل ایجا د شده است . عده زیادی میگفتند : چرا حضرت محمد (ص) و خدیجه در سن بیست و پنج سالگی و چهل سالگی ازدواج کردند ؟ ما میگوییم اگر شما معرفت این دو بزرگوار را دارید . پنجاه درصد نه ، ده درصد این معرفت را دارید ، این کار را انجام دهید که آن مشکلات پیش نیاید . اشکالی ندارد . دغدغه ما این مشکلات است . بعضی از کارشناسان ما میگویند : اشکالی ندارد و ما مستند دینی برای این قضیه نداریم . نیازی نیست ما برای همه چیزمستند دینی داشته باشیم . ما شواهد تجربی داریم . ما با جامعه شناسان و دکترهای متخصص گفتگو کردیم و آنها هم معتقد هستند اشکال دارد . ولی یک عده دیگر که خوش بین تر هستند . می گویند باید بیست الی سی سال دیگر بگذرد چون تازه مد شده ، ما الان نمیتوانیم قضاوت کنیم . باید چند سالی بگذرد تا ببینیم چه میشود. ولی آنهایی که این را قبول دارند . بر اساس آمارجدایی ها است . اطلاعاتی که از وضع طلاق داریم ، این را نشان میدهد که یکی از عوامل جدایی و طلاق ، همین عامل سن بالاتر است . حالا می گویند : پس خانم سن بالا چکار کند ؟ حالا اگر سن از سی به بالا رفت ف حساسیت باید کمتر بشود . همسن اصلا اشکالی ندارد . حالا اگر خانم یک سال هم بزرگتر باشد ، اشکالی ندارد زیرا جزء شروط کمال است و ما خیلی سخت نمیگیریم . ولی آنجا توصیه هایی به خانم خواهیم داشت . البته الان کسانی هستند که ازدواج کرده اند ، خانم پنج سال بزرگتر است . آیا باید جدا شوند ؟ قطعاً خیر. ولی ما راه کارهایی برای آنها داریم . فرهنگ غرب با ما فرق می کند . دنیای ما با دنیای آنها فرق میکند . شاید برای آنها یک چیزهایی مهم نباشد مثل تملک ، ولی آنها هم روی این مسئله حساسیت دارند . ولی جنس حساسیتشان با خانمهای ما فرق میکند . ازدواج رسمی که مسئولیت پذیر باشند ، برایشان اتفاق نمی افتد . چندین سال با هم ، هم خانواده میشوند . در امریکا خانم و آقایی ده سال ازدواج کرده بودند و پسر هشت ساله ، هدیه ازدواج مامان و بابا را بهشان میدهد . دنیای آنها باهم فرق میکند و نمی توانیم خودمان را با آنها مقایسه کنیم .
|
- سن ازدواج و تفاوت سنی زن و مرد
- چه سنی برای ازدواج آقا و خانم مناسب است و تفاوت سنی چقدر باید باشد؟
- خانم اگر سه تا هفت سال کوچکتر باشد بهتر است . اگر کمی این طرف و آن طرف تر باشد ، اشکال ندارد. البته اگر شرایط مطلوب باشد ، ما خیلی هم سخت نمیگیریم . همسن هم میتوانند باشند . البته دیگر آن مطلوبت را ندارد . البته همه این ها علت دارد که سن خانم از آقا کوچکتر باشد و فاصله هم زیاد نباشد مخصوصا اگراین دو در دو دنیای متفاوت زمانی باشند . خانم در دوران نوجوانی هفده سال و آقا بیست و شش سال . آقا از دوران نوجوانی عبور کرده و فاصله زیاد میشود حالا اگر خانم بیست و پنج سال و آقا سی و چهار سال باشد ، ما را نگران نمیکند ولی صلاح نمیدانیم بیشتر از این باشد که این دو از دنیای همدیگر دور باشند . واقعا برای ازدواج نمی توان سن گفت . ما مناطق مختلفی داریم در مناطق گرمسیر بلوغ جنسی خانم و آقا زودتر است و زودتر ازدواج میکنند و موفق ترهم هستند ما بررسی کردیم میزان طلاق ها یشان کمتر است . موفق تر هم هستند چون پیچیدگیهایشان کمتر است ولی در شهرهای بزرگ این جوری نیست و نقش حمایتگری والدین کمتر است . ما معیار میگوییم سن را نمیگوییم بلوغ اجتماعی جنسی ، فکری ،رشد جسمی و روحی ، رشد شخصیتی ، استقلال فکری ، آیا به مادرش وابسته است یا نه ، ثبات عاطفی ، مدیریت قدرت بحران و این ها بطور نسبی است . ما آرمان گرا نیستیم .اگر آقا این شرایط را داشته باشد می تواند ازدواج کند . بعضی مواقع آقایان با خانم شرایط نسبی را دارند ولی مانع دارند مثل : تحصیلات ،سربازی ،مثل اینکه آقا ترم دو دانشگاه است شش ترم دیگرمیخواهد بخواند و دو سال سربازی دارد و مطلوبیت دوره عقد یکسال است پس بقیه اش چی ؟ چطور می خواهد برنامه زندگیشان را تامین کند . حالا اگر پدر متمکن باشد ، مانع برداشته میشود ولی بسیاری از خانم ها دوست ندارند این جوری وارد زندگی شوند . دوست دارند مردشان مستقل باشد بعد وارد زندگی بشوند یک مقدار امکانات پایین تر ولی وام دار پدرش نباشد . اگر وام دار پدرش باشد رگ حیاتی آنها دست پدرش است و استقلال ندارند . زن دوست دارد مردش تکیه گاهش باشد و به مردش تکیه کند . حالا مردی که به پدرش تکیه کرده نمیتواند تکیه گاه او باشد و در مورد خانم ها ، این موانع وجود ندارد . کسانی که به خاطر تحصیل ، ازدواجشان را به تاخیر می اندازند ، اینطور نیست . نفقه بر عهده مرد است و فقط باید مطمئن بشود که آقا اجازه میدهد تحصیلات خود را ادامه دهد . خانمی گفته اند من پزشکی می خوانم .من در شهر دیگری هستم و شوهرم در شهر دیگری و هردو کار داریم و ما باید پنج سال عقد کرده بمانیم ، این دیگر سخت میشود . یا اصلا وارد زندگی بشوند و ازدواج رسمی نکنید ولی از هم دور باشید . دختران زیر هجده سال بخاطر عدم ثبات عاطفی ، آقایان در صورتی جواب بله را بدهند که مطمئن بشوند عواطف در انتخابشان حاکم نبوده و عقلانی انتخاب کرده اند اگر بر اساس احساساتشان تصمیم بگیرید مشکل ایجاد میشود .
چه کار کنیم که عرف سنی ما در همه جا به این موارد کارشناسی که شما اشاره میکنید نزدیک بشود؟
استان هایی که سن ازدواج در آنها پایین است ، مشکلاتشان کمتر است و نظر اسلام هم همین است . و سن ازدواج مطلوب همین است .روایت داریم : پدری خوشبخت است که دخترش در خانه او عادت ماهیانه نشود . این ها هست و چقدر برازدواج سن پایین تاکید شده است . رشد درجامعه های مختلف با هم فرق میکند . پیچیدگی جوامع و کلان شهرها این قدر زیاد است که اگر جوانی به رشد شخصیتی نرسیده باشد ، آن پیچیدگی ها دچار مشکلش می کند و گرنه اگر یک جامعه ، جامعه بسیطی باشد یک جامعه ساده ای باشد و پیچیدگی نداشته باشد مثل روستا ، که پدر و مادر فرزند را حمایت میکنند . در شهر های بزرگ کم حمایت می کنند و چون این مطلوب نیست ما مجبوریم بگوییم این ملاک ها را داشته باشید . چون در شهر های بزرگ ازدواج های زودرس خیلی مشکلات دارد و همچنین ازدواج های دیررس
- با اینکه خانم من 19 سال دارد ولی رفتارش بچه گانه است و من میترسم که وارد زندگی مشترک با ایشان بشوم ، چه کار کنم؟
- این سوال را معمولا آقایانی در مشاوره مطرح میکنند که ، سنشان زیاد است یعنی فاصله سنی زیاد با خانم دارند ، احتمال دارد با همسرشان فاصله سنی زیاد دارند . ببینید سن بالاست ، این آقا دیگر از نوجوانی گذر کردند و عواطف را خرج کردند و بچگی کردند ، جوانی کردند و حالا تمام شده است و یک حالت بزرگسالی پیدا کرده اند ولی همسرش 19 سال دارند ، می خواهند بچگی کند ، می خواهند جوانی کند ، عاطفه خرج کنند. از دید آقا این رفتار بچه گانه است.
لذا من به عزیزانم و مجردین عرض میکنم همه این هایی که ما می گوییم یک هشدارهم ، به مجردهاست که میخواهند خواستگاری بروند یا خانم هایی که میخواهد برایشان خواستگار بیاید. این ها را دقت کنند . اگر شما این موارد را در دوره نامزدی پیش گیری کنید ، دیگر عقد نمیشوید که حالا دغدغه هم بشود و لذا دقت بفرمایید . در بحث ازدواج عرض کرده بودم اختلاف سنی 3 تا 7 سال خوب است که خانم کوچکتر باشد . سعی کنید فاصله خیلی زیاد نشود . چون همین مشکل پیش می آید . حالا اگر این آقا همین مورد را دارند ، ما از ایشان تقاضا میکنیم مقداری کوتاه بیایند و سنشان را پایین تر کنند تا همسرشان را بیشتر درک کنند و اگر او عشق ورزی میکند که از دید شما این رفتار بچه گانه است ، اشکالی ندارد . بگذارید بچگی کند زیرا الان تخلیه نشود و انرژی رها نشود ، ممکن است این پتانسیلها بعداً مشکل ایجاد کند . خیلی هم ، نگران نباشید . چرا میگوییم فرصت دهید ، زیرا به تعبیر غربی ها که 19 سالگی را دوره نوجوانی می دانند ولی من دوره 12 تا 18 سال را دوره نوجوانی میدانم . بر اساس آن تعریف ، ایشان هنوز نوجوان هستند و میخواهند عاطفه خرج بکنند حتی در بعضی آموزه های دینی ما ، حضرات نوجوانی را تا پایان 21 می کشانند . در روایت الولد و سید سبع سنین و عبد مطیع سبع سنین .
فرزند تا 7سال سید است ، تا 7 سال دوم آموزش پذیر است تا 7 سال سوم وزیراست . درباره ولد صحبت میکند ، که تا 21 سالی فرزند است.
بنابراین با ایشان مدارا کنید . نگران نباشید .انشاء اله وارد زندگی بشوید ، شخصیتشان بیشتر شکل میگیرد و لطف خدا هم شامل حال شما میشود و یک کوچولو نازنین هم به شما بدهند ونقش مادری هم پیدا می کنند . خیلی عجیب است من موردی داشتم که می گفتند این همسر ما تا خدا به ما فرزندی نداده بود توپ میزدند کنار گوشش ، بیدار نمیشد ولی حالا کوچولو تکان می خورد مادر از خواب بیدار میشود . این ها از عجایب خلقت است . این ها لطف خداست . خیلی سخت نگیرید و نگران نباشید . البته به دختر عزیزم هم می گویم شما هم همت کنید و شما هم سنتان را بالا بیاورید تا به ایشان نزدیک بشوید . البته سعی کنید که از این مرحله زودتر گذر کنید . یک مقدار نوجوانی کردن خود را مختصر کنید که البته حق تان است نمی خواهم حذف کنید . یک مقداری به آن سرعت دهید
سن مطلوب ازدواج در آقایان چند سال است ؟
بحث سن درآقایان و خانم ها فرقی نمیکند . ما نمیتوانیم در ازدواج ، سن خاصی را بگوییم . چون وضعیت آدمها فرق میکند . شرایط متفاوت است . ما بیشترملاک ها را میدهیم و یک ترازویی میدهیم که جوانان خودشان ببینند ملاک های ازدواج را دارند یا ندارند ؟ بحث رشد جسمی و روحی است . بحث رشد شخصیتی و اجتماعی است . بحث بلوغ فکری و عاطفی است . ممکن است یک آقایی سنش خیلی بالا نباشد و به همه این رشدها رسیده باشد . و آقایی هم باشد که سنش زیاد باشد ولی هنوز به این رشدهایی که عرض کردیم نرسیده اند . بحث استقلال فکری است . ما آقایی داریم که بیست و شش سال دارند ولی هنوز به مادرشان وابسته هستند . و یک استقلال فکری از خودشان ندارند . معلوم است توی زندگی نمیتواند موفق باشد . حالا به یک رشدی هم رسیده ، ولی مانع دارد . مثلا تحصیل میکند ، در اوایل تحصیل بخواهد ازدواج کند و چهار سال درس دارد و دو سال هم سربازی و در آمد هم که ندارد ، این ها مانع است . حتی شرایط جغرافیایی موثر است . در شرایط آب و هوایی گرم ، زودتر ازدواج میکنند و در مناطق سردسیر دیرتر . یا در محیط های روستایی و شهر های کوچک سن ازدواج پایین تر است ولی در کلان شهرها واقعا پیچیدگی دارد . و مخارج بالا است. و سن ازدواج هم بالاتر است . شما خودتان ببینید به یک رشد نسبی رسیده اید یا نه ؟ بعد ازدواج کنید و زندگی را مدیریت کنید . به آقایان میگویم : همین فرایند ازدواج را باید خودتان مدیریت کنید و از همان اول شروع کنید . اگر این کار را نکنید به دست خاله و عمه و پدر بزرگ و مادر بزرگ می افتد . و کار بهم می ریزد . ولی اگر خودش مدیریت کند در حالی که به همه هم احترام میگذارد و نظر همه را هم میخواهد و مشورت میکند و فرایند را خودش مدیریت میکند. ما نمیتوانیم سن خاصی بگوییم . ببینید این ملاک ها را دارید یا نه ؟ من فقط یک نکته را عرض بکنم . سن نوجوانی بین 12تا 18 سالگی است . غربی ها اصطلاح "تینیج "را بکار می برند که بین 13 تا 19 سالگی است ولی با تجربه ای که ما داریم همان بین 12 تا 18 سالگی است . در این دوره سنی پدرها و مادر ها و همچنین خود نوجوان دقت کنند ، جسم دارد تغییر میکند . شناخت عواطف دارد. تغییر میکند . فعل و انعالات نوجوان روی روح و جسم او اثر میگذارد و نوجوان یک حالت خاصی دارد ، التهاب دارد ، شدت عواطف دارد ، عدم ثبات عاطفی دارد ، تزلزل عاطفی دارد . الان نوجوان را می بینید که خوشحال است و قهقهه میزند ، یک ساعت دیگر ، زانوی غم در بغل گرفته است . الان چنان به آینده امیدوار و فردا چنان ناامید . این مقطع ها ، مقطع های مهمی است و تصمیم گیری در آن عُقلایی نیست . مخصوصا در مورد ازدواج که چون شدت عاطفی دارند ، بعد پشیمان میشوند . و ازدواج های زودرس این چنینی ، مشکل ایجاد می کند . البته ما این را هم رد نمیکنیم که ممکن است ، جوان هفده ساله هم پیدا بشود که بتواند مدیریت هیجان بکند . او رشد عقلانی خیلی زودرسی داشته است . اگر چنین چیزی بود ، ما این را منع نمیکنیم . فقط این دوره را هشدار میدهیم.- من بیست و هفت سال سن دارم و علاقمند به خانمی هستم که یک سال از خودم بزرگتر است و یک فرزند هم دارد . می خواستم ببینم در این ازدواج به مشکل برمی خورم یا نه ؟ و آیا به کمال می رسم ؟
اگر واقعا خانم شرایط دیگر را دارند و آقا هم کرو کور نشده اند و دست از اصول برنداشته اند، مشکلی نیست . ولی فقط این نکته است که من بندرت خانواده ای را دیده ام که این شرایط را بپذیرند. و رضایت دهند و اگر بپذیرند ، بخاطر اجبار آقا است . به هر حال ایشان میخواهند عروس خانواده شما بشوند و مورد توجه قرارگیرند و ایشان را دوست داشته باشند . تا رضایت والدین را جلب نکرده اید ، این ازدواج را صورت ندهید . نیمخواهم بگویم به کمال نمی رسید و لی این مشکل را هم دارد . نکته دیگر این که مسئله سنشان خیلی مشکل ایجاد نمیکند . البته خانم باید از آقا کوچک تر باشد ولی در سن بالای بیست و پنج خیلی حساسیت نداریم . چیزی که ما را نگران میکند این است که ، نظر مادرشان باید جلب شود و دیگری اینکه اگر شما حضانت این فرزند را قبول کنید ، نکند بعداً سر ایشان منت بگذارید . شما ناپدری میشوید . گاهی متاسفانه تحمل فرزند دیگری را ندارید . الان والدین تحمل بچه های خودشان را هم ندارند ، چه برسد به بچه کس دیگری . این را بدانید که این موضوع سنگ راهتان است و بعد این که شما بین فرزندان خودتان و این فرزند تبعیض قائل نشویید . و او را مثل بچه خودتان دوست داشته باشید . کار سخت است . اگر شما بتوانید با این مشکلات کنار بیایید ، ما این را رد نمیکنیم . و به این خانم هم میگوییم با آقایی ازدواج کنید که هم کفو خودتان باشند و سنشان هم اگر بالا بود اشکالی ندارد و یک بچه هم داشته باشد .و اگر خانم یک بچه دارد و آقا هم یک بچه ، بالاخره یک جور کنار می آیند . همان طوری که آقا میخواهد خانم با بچه او کنار بیاید خانم هم همان انتظار را دارد . لذا یک توفیق اجباری میشود که همدیگر را بپذیرند و بهم توجه کنند . اگر با هم کفو خودشان ازدواج کنند بهتر است . ولی آقا ، مشکلی با این خانم نخواهند داشت و اگر رضایت مادر را بدست بیاورند ، خیلی خوب است و هم خیلی مهم است .
چرا سن مرد باید از زن بیشتر باشد ؟
ما با تجربه ای که بدست آورده ایم و آرای اندیشمندان در این امر، به این نتیجه رسیده ایم که اختلاف سن باید بین سه تا هفت سال باشد . البته این مطلق نیست . بشرطی که شرایط دیگر را داشته باشند. البته مطلوب این است . اگر هم سن هم باشند یا یکسال با هم اختلاف داشته باشند بد نیست . هرچه این طرف تر بیایند ، مطلوبیت کمتر میشود . ما نمی گوییم نامطلوب است . این وحی منزل نیست . بطور کلی خوب است آقا بین سه تا هفت سال بزرگتر از خانم باشد . چرا ؟ آقا میخواهد خانه و زندگی را مدیریت کند و احتیاج به یک پختگی دارد و خانم چون زود تر به بلوغ جنسی میرسد ، باید زودتر ازدواج کنند . اگر برعکس شد . این دقت بیشتری میخواهد . مثلا خانم هفت سال از آقا بزرگتر هستند ، ما به این دلایل زیر این مسئله را رد می کنیم ولی اگر کسی بتواند با این مسائل کنار بیاید ، ما حرفی نمی زنیم و رد نمی کنیم . این مثل اصول اصلی دین نیست . خانم ها زودتر به بلوغ فکری و عقلی میرسند ، این یک چیز ثابت شده ای است . چند ماه بزرگتر ، مشکل ایجاد نمیکند . سه چهار سال به بعد این مشکلات را دارند وقتی سن خانم از آقا بالاتر باشند ، بُعد فکری پیدا میکنند . ما دوست داریم قُرب فکری داشته باشند . هورمون های جنسی در خانم زودتر فروکش میکند و احساس نیاز نمیکند ولی هورمون های آقا ، فروکش نمیکند و ممکن است با این رنگارنگی جامعه مشکل پیدا کنند . خانم ها در زایمان شکسته میشوند و آقایان جوانتر می ماند . خانمی میگفتند : با همسرم به فروشگاه برای خرید رفتیم . آقای فروشنده پیله کرده بود که خانم ، پسر شما دارند اشتباه میکنند که این بلوز را انتخاب میکنند و خانم می گفت : من داشتم آتش میگرفتم .خوب چرا این کار را می کنید؟ سن خانم که بالاتر باشد جلوی اقتدار مرد را می گیرد . یکی از خصوصیات آقایان ، اثبات اقتدار است . میخواهدمرد باشد . میخواهد خانمش به او تکیه کند . البته این با قُلدری فرق میکند . خانم در اینجا جلوی اقتدار را می گیرد و عرف هم ، سن بالاتر خانم از آقا را نمیپذیرد و مادر آقا پسر هم نمی پسندد. ولی ما رد نمی کنیم . شما با علم و آگاهی جلو بروید که اگر مشکلی پیش آمد گیج نشوید و بتوانید مشکل را حل کنید .- آقا دوازده سال از خانم بزرگتر است آیا این ازدواج ، مشکل دارد ؟
گفتیم مطلوب بین سه تا هفت سال است . اما ما این را رد نمی کنیم . این بستگی دارد خانم چه سنی دارد ؟ اگر خانم 18 سال دارند و آقا 30 سال دارند ، این خیلی مشکل ایجاد میکند زیرا این ها در دو دنیای متفاوت هستند . دختر خانم در دوران نوجوانی هستند . بعضی ها تا پایان 21 سالگی را دوره نوجوانی می دانند . آقا در دنیای بزرگسالی است . ما این را تجویز نمی کنیم و مشکلات زیادی خواهد داشت . حالا خانم 25 ساله است و آقا 37 ساله ، ما در اینجا دغدغه نداریم . چون هر دو در دوره بزرگسالی هستند و بهم خیلی نزدیک هستند . و با هم قُرب فکری دارند . حالا اگر دختر 15 سال داشته باشند و آقا ده سال هم بزرگتر باشد ، مشکلات زیاد ی با هم خواهند داشت .
دختر بیست و هشت ساله هستم و خواستگاری دارم که ده سال بزرگتر از من است و خواستگاری دارم که دو سال از من کوچکتر است . با کدامیک ازدواج کنم ؟
با مورد اول ازدواج کنید .با آقایی که ده سال بزرگتر هستند .- اگر پسر چهار سال از دختر بزرگتر باشد آیا اشکال دارد ؟
خیر خیلی هم خوب است .قبلا گفته بودیم فاصله سنی آقا و خانم بین سه تا هفت سال خوب است . - دختری شانزده ساله هستم و خواستگاری سی ساله دارم . آیا دچار مشکل نخواهم شد ؟
به احتمال زیاد دچار مشکل خواهید شد . ایشان شانزده ساله هستند و دوره نوجوانی ایشان هنوز تمام نشده است . آقا در یک دنیای دیگر هستند . دختر خانم یک گلوله عاطفه است . ایشان هنوز هیچ عاطفه ای خرج نکرده است ولی آقا کلی عاطفه خرج کرده است . این ها نمیتوانند همدیگر را درک کنند . واقعا به صلاح نمیدانیم و این ازدواج را توصیه نمیکنیم .
جوانی بیست و یک ساله هستم و به خواستگار خانمی رفتم که پنج سال از من بزرگتر است . پدر و مادرم مخالف هستند . ولی خانم همه شرایط لازم را دارند . آیا ممکن است این اختلاف سنی مشکل ایجاد کند ؟
ما این سوال را قبلا عرض کردم . ولی چون مهم است باز آن را تکرار می کنم . توصیه ما این است که دقیقا برعکس این باشد . اگر شما بزرگتر بودید .خیلی خوب بود و مطلوب است . حالا اگر همسن بودید باز مشکلی نبود و حتی اختلاف شش ماه الی یکسال بود و خانم بزرگتر بود اشکالی نداشت . ولی این اختلاف سنی پنج سال خیلی مشکل ایجاد می کند . من برای این مشکل هفت دلیل آوردم . 1-خانم ها زودتر به بلوغ می رسند . خانم رشد عقلانی می کنند و شما آن رشد را نکرده اید . و شما مشکل بُعد فکری میشوید ما دوست داریم شما قُرب فکری داشته باشید . یکی از عوامل تنش درزندگی ، همین بُعد فکری است که فکر خانم و آقا ، بهم نمیخورند و بهم نزدیک نمی شوند .
علت دیگر این است که هورمونهای جنسی در خانم ها زودتر فروکش می کند و در سن بالای چهل و چهل و پنج به سمت سرد مزاجی می روند . آقا این جور نیست و ایشان هنوز احتیاج دارند و مشکل پیش می آید و ممکن است به خطا بروند . و خانم می خواهد باردار بشود و این زایمانها برای خانم پیری زودرس می آورد و خانم می شکند . و مهمتر از این ها ، ایشان جلوی اقتدار شما را می گیرد . جزء ویژگی های منحصر بفرد آقایان ، اثبات اقتدار است . منظورمان قلدری و زورگویی مرد نیست . اقتدار به این معنا که دوست دارد مرد خانه باشد . دوست دارد متکا باشد . دوست دارد خانم او را قبول داشته باشد و به او تکیه کند . الرجال قوامون علی النساء . دوست دارد حالت اقتدار داشته باشد . وقتی خانم بزرگتر است نمی گذارد آقا اقتدارش را اثبات کند . نقش مامان را پیدا می کنند ، نقش نوجوان را برایشان پیدا می کند .می گوید : دیر نکنی ، زود بیایی و معمولا این جور برخورد می کنند . و این برای مرد چیز جالبی نیست . گذشته از این ، عرف نمی پذیرد . خانم و آقا باید وقتی در خیابان راه می روند ، مردم بگویند : خانم و آقا هستند نه اینکه بگویند : این پسر خانم است . واقعا چند سال که می گذرد مردم فکر می کنند پسر اول این خانم است . این قدر اختلاف ظاهر دارند . در ضمن خانواده هم نمی پذیرند . ایشان هم گفته اند پدر و مادر م راضی نیستند ولی این را بگویم ، عرایض ما کلیت دارد ولی عمومیت ندارد . ما می گوییم : پسر من ، شما این مشکلات را ببین . ممکن است آقای بگوید : من با همه این ها کنار می آیم البته اگر عقلایی تصمیم بگیرند . و گرنه اگر عاشق شده اند و کر و کور شده اند که اصلا فکر نمی کنند . اگر عقلایی تصمیم بگیرید و ببینید میتوانید کنار بیایید ، ما حرفی نداریم . این مثل بحث دیانت نیست که بتوانیم از آن بگذریم . ما می گوییم اگر دو طرف دین دار نباشند ، نمیتوانند با هم زندگی کنند . و دچار مشکل میشوند . ما این ها را می گوییم که شما عاقلانه جلو بروید .
البته ما موارد داشته ایم ، خانمی بیست و پنج ساله میخواهند با آقای پنجاه ساله ازدواج کنند و می گویند من مشکلی ندارم و دوست دارم و این جور آدمها هم هستند و این استثنا هم دارد .- پسری دوازده ساله هستم و می خواهم ازدواج کنم . نظر شما چیست ؟
بنظر ما شما باید صبر کنید چون در دوران نوجوانی هستید و رشد عقلانی و فکری و از نظر رشد اجتماعی صلاح نمیدانیم شما باید فعلا درس بخوانید . - پسری بیست و دو ساله مردد بین دختر خانم بیست و سه ساله و دختر هیجده ساله که هر دو داری شرایط مساوی هستند هستم ؟ راهنمایی بفرمایید .
قطعا دختر خانم هیجده ساله برای ایشان مناسب تر است . - اگر دختر و پسری ازهمه لحاظ باهم جور باشند ولی هم سن باشند . آیا در ازدواج مشکلی پیش می آورد ؟
خیر . همسن بودن مشکلی ندارد .
اختلاف سنی حضرت رسول (ص) با حضرت خدیجه (س) که بیش از پانزده سال است را چگونه توجیح می کنید ؟
گفته بودیم بهتر است آقایان بین سه تا هفت سال از خانم ها بزرگتر باشند و گفتیم برعکس آن مشکلاتی را ایجاد می کند . بعد از این ، سوالها و پیامک های زیادی آمده بود که شما درباره ازدواج حضرت رسول (ص) و حضرت خدیجه (س) چه می گویید ؟ می دانید در باره سن حضرت خدیجه هم اختلاف وجود دارد . بیست و هشت سال و سی سال هم گفته شده ولی مشهور فقها همان سی و نه سال و چهل سال را قبول دارند . ازدواج حضرت واقعا استثنا بوده است . از جهات مختلف استثنا بوده و ما هم از با استثناء مشکلی نداریم . یادم هست شما پیامکی خواندید که خانمی گفته بودند من سیزده سال از شوهرم بزرگتر هستم و مشکلی با هم نداریم . به جزء اختلاف سنی ، حتی خواستگاری ایشان هم خلاف عرض بنده است .و یک چیز غیر عادی که همه آن را به سخریه گرفتند این بود که حضرت خدیجه مهریه خودشان را از مال خودشان برداشتند . در آن هنگام این استثناء بوده است . عزیزان اگر ما تاکید می کنیم که خوب است اختلاف سنی بین سه تا هفت سال باشد و باید نداریم ، بخاطر مشکلاتی است که بعدا پیش می آید . اگر کسی بتواند این مشکلات را رفع کند مثلا این که آقا به این خانم وفادار بمانند و با کاهش هورمونهای خانم کنار بیایند . حریم خانواده را نشکنند .اگر چنین چیزی شد اشکالی ندارد . این همان چیزی است که در زندگی حضرت رسول و حضرت خدیجه پیش آمد . شما عشق و وفاداری حضرت رسول را ببینید .تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند ، آقا ازدواج نکردند . سالهای سال ، با صفا و محبت ، با هم زندگی کردند. و چقدر حضرت رسول ، به حریم خانواده ارج می نهادند .اگر این ها باشد ما دغدغه ای نداریم . به شما آقا پسری که سنتان پایین تر از دختر خانم است و به دختر خانمی که سنتان بالاتر از آقا پسر است عرض می کنم : اگر شما آقا پسر بتوانید پایتان را ، جا پای حضرت بگذارید و دختر شما دختر خانم هم بتوانید ، پایتان را ، جا پای حضرت خدیجه بگذارید ، ما هیچ دغدغه ای نداریم . نه ما اصلا نمیخواهیم بگوییم خودتان را جای پیامبر بگذارید چون نمی شود . شما پنجاه درصد از معرفت آنها را داشته باشید کافی است . نه ، سی درصد معرفت آنها را پیدا کنید هر جور که خواستید ازدواج کنید . شما آقای عزیز که بیست سال دارید ، سی درصد از معرفت رسول خدا را پیدا کن و با خانم چهل ساله ازدواج کن . مشکلی ندارد . و دختر خانم ها هم همینطور . که فردا سر و گوشتان نجنبد و کانون خانواده به خطر نیفتد . و کم نیاورید و حریم خانواده را خراب نکنید . ما اگر می گوییم فقط بخاطر مشکلاتش است و هستند کسانی که توانسته اند با سیزده سال اختلاف سنی ، که خانم از آقا بزرگتر است ، زندگی خوبی داشته باشند . و مشکلی هم ندارند . یعنی مردش آدم وفاداری بوده است و اگر این مشکلات حل بشود ما دغدغه ای نداریم . - پسر بیست و یک ساله ای هستم و می خواهم با دختر عمه ام که بیست و پنج ساله است ازدواج کنم . شرطی گذاشته اند که هر چه من بگویم باید گوش کنی . چه کار باید کنم ؟
گفته بودیم که آقایان باید در مورد زن سالاری خانم ها سوال کنند . زیرا مردان یک ویژگی بنام اقتدار دارند نه قُلدری و زورگویی .می خواهد تکیه گاه همسرش باشد و همسرش او را قبول داشته باشد . این حرف خانم رایحه خوبی ندارد . یعنی این خانم می خواهد جلوی اثبات اقتدار این آقا را بگیرد . و سن بیشتر خانم دغدغه ما را بیشتر می کند . بهتر است خانم سه تا هفت سال کوچکتر از آقا باشد . و اگر برعکس باشد هشت اشکال دارد و یکی از آن اشکالات این بود که جلوی اقتدار مرد را می گیرند . دغدغه ما در مورد این خانم بیشتر است . اگر همسن بودند و این شرط را می گذاشتند ، جالب نبود . ولی حالا که چهار سال بزرگتر هستند ، دغدغه ما بیشتر میشود . اگر شما چنین روحیه ای را دارید ، می توانید قبول کنید و ما حرفی نداریم .
درباره سن حضرت خدیجه و حضرت محمد (ص) توضیح دهید . آیا این می تواند الگوی ما باشد ؟
بله ایشان الگوی ما هستند . ازدواج ایشان یک استثنا بوده است . ما زندگی مان را بر اساس استثنائات بنا نمی کنیم . هیچ عاقلی این را نمی پذیرد که قاعده عام و کلی را رها کند و به یک قانون استثنا و خاص بچسبد . حضرت باید با خانمی ازدواج می کردند که بتواند با اهداف او هماهنگ باشند . در سختی ها کنار حضرت باشند و بردبار باشند و حضرت خدیجه ویژگی هایی داشتند از جمله دارایی ایشان بود که می توانیم بگوییم ثروتمند ترین زن قریش بود . این به اسلام کمک می کرد و علاوه بر این ایشان بنام طاهره معروف بودند زیرا بسیار پاکدامن بودند . این ازدواج حکمت خاصی داشته است. در ضمن برای ایشان کفوی پیدا نمی شده است و خدیجه شایستگی ازدواج با حضرت را داشتند . در جهات دیگر هم این ازدواج غیر عادی بوده است . به جز بحث سن ، در ابعاد دیگر هم استثنا بوده است . یکی اینکه حضرت خدیجه از به پیامبر خواستگاری کردند و در ان زمان خیلی عجیب بوده است و الان هم غیر معمول است . دیگر اینکه ایشان خودشان مهریه شان را بعهده گرفتند . این دیگر خیلی عجیب بود و بعضی ها تمسخر کردند و طعنه می زدند . ازدواج حضرت نمی تواند برای ما الگو باشد . نظر من این است که سن خانمها سه تا هفت سال کوچکتر باشد . هشت دلیل آورده ام . البته این ها وحی منزل نیست و شروط اساسی ازدواج نیست بلکه شروط کمال است . حالا اگر سنشان بالا رفت ، یکسال هم خانم بزرگتر باشد ، ما سخت نمیگیریم چون به رشد عقلی رسیده اند . یکی از علتهایی که خانم نبایداز آقا بزرگتر باشد این است که رشد عقلانی خانم خیلی زودتر از آقا اتفاق می افتد و اگر این برعکس شود ، این دو با هم بُعد فکری پیدا می کنند و ما می خواهیم این دو با هم قُرب فکری داشته باشند . یکی دیگر اینکه خانم که سنش بالاتر است ، دنیا دیده تر است و تجربیات بیشتری دارد و نقش مادر را پیدا می کند . و جلوی اقتدار آقا را می گیرد . یکی دیگر این که در سنین بالا که هورمونها ی خانم کاهش پیدا میکنند و ممکن است غریزه جنسی آقا برآورده نشود و دیگر اینکه در هر زایمان ، خانم شکسته تر می شود . در ضمن عرف هم نمی پذیرد و مادر آقا پسر هم این عروس را نمی پسندد و اگر او را اجبار کنند ، عروس را دوست ندارد و او را تحویل نمی گیرد و در سن بالا ، خانم نشاط خودش را ازدست می دهد و ممکن است سر و گوشش آقا بجنبد و این باعث رنجش خانم میشود . در حقیقت این ها که ما می گوییم به نفع خانم است چون خانم حس تملک دارد و میخواهد شوهر مال خودش باشد . حالا اگر کسانی پیدا شدند که می توانند این مشکلات را حل کنند ، ما حرفی نداریم . ما می گوییم این مشکلات را بدانید و بعد وارد زندگی بشوید . اگر جوانان بتوانند آرامش گر هم باشند ، ما مشکلی نداریم .اگر مشکلات را حل کنند ، می توانند آرامش گر هم باشند . پیامبر و خدیجه آرامش گر هم بودند . این ازدواج نمیتواند مستند ما باشد چون حضرت ازدواج های دیگری هم داشتند مثلا حضرت با عایشه ده ساله هم ازدواج کردند . چرا این ازدواج را الگو قرار نمی دهید ؟ این ازدواج پیامبر هم نکته داشته و استثنا بوده است . چرا شما به امامان نگاه نمی کنید . همه آنان همسرانشان از خودشان کوچکتر بوده اند . چرا به آنها نگاه نمی کنید ؟ شما کلیت را رها میکنید یعنی جمع بزرگی که الگوی ما هستند را ها می کنید و به سراغ یک مورد می رویید و به سراغ یک مورد می رویید . حتی در مورد خواستگاری حضرت ، آیا الان خانمها به خواستگاری آقایان می روند ؟ در مورد مهریه چه می گویید ؟ حضرت خدیجه دو ازدواج قبلی داشته اند و فرزندانی هم از این ازدواج داشته اند . این را چه میگویید ؟ آیا این را الگو قرار می دهید ؟ این تاکید درست نیست .
تجربه من نشان می دهد که این اختلاف سنی مشکل جدی ایجاد میکند بخصوص موردی که خانم جلوی اقتدار آقا را می گیرد . و نمی گذارند آقا ، نقش اتکایی داشته باشد . این یک واقعیت است . تجربه ما نشان میدهد که 90 درصد این ازدواجها مشکل ایجاد می کند . البته هیچ عامی نیست که تخصیص نخورد .- درباره ازدواجهای مکرر پیامبر ، مستشرقین برداشت های اشتباهی از این ازدواج ها داشته اند ، شما درباره این موضوع توضیح دهید .
درست می فرمایید . مستشرقین به علت ضعف آگاهی و به جهت عناد و غرض ورزی برداشت هایی کرده اند و تهمت هایی به رسول گرامی اسلام زده اند که ازدواج ها ی مکرر و متنوع ایشان ، جنبه شهوت رانی داشته است در حالیکه این یک تهمت بزرگ و بی انصافی است . الان هم در اینتر نت بعضی ها به جهت عناد اینرا مطرح می کنند . می خواهند به اسلام اشکل بگیرند و به طرفداری از میسح که ایشان ازدواج نکرده اند و پیامبر یازده ازدواج کرده اند . البته مستشرقین قرن اخیر ، متوجه اشتباه خودشان شدند و عذر خواهی کردند . مستشرقینی که منصف تر و اسلام شناس بوده اند ، کتاب نوشتند و معذرت خواهی کردند. مثل جان پورت که کتابی هم در این زمینه دارد بنام عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن . ایشان کتاب نوشتند و از طرف پیشینیان عذر خواهی کردند . کتاب خیلی گویایی است . کارلای می گوید : محمد هرگز شهوت پرست نبوده و این تهمت بزرگی است . من چند دلیل برای ازدواج مکررپیامبر، جهت روشن شدن ذهن جوانان می آورم . پیامبر در سن بیست و پنج سالگی ازدواج کردند و تا این زمان ، هیچ گونه رابطه ناشایست جنسی ، از محمد ندیده بودند . و پاک ومطهر مانده است . دوم اینکه در سن بیت و پنج سالگی با یک خانم چهل ساله ازدواج کرده است . اگر ایشان شهوتران بودند با یک خانم چهل ساله ازدواج نمی کردند . و بایک جوان با نشاط تری ازدواج می کردند . در ضمن ایشان تا پایان عمر خدیجه ، ازدواجی نداشتند . تا پنجاه و سه سالگی ازدواجی نداشتند . و جالب این است که ده مورد ازدواج ایشان بین پنجاه و سه سالگی و شت و سه سالگی بوده است . چه کسی می آید عنفوان جوانی را کنار بگذارد و در این سن به این کارها روی بیاورد. بعضی از همسران پیامبر مثل اُم سلمه و زینب پنجاه سال عمر داشتند . اگر دنبال شهوترانی بودند نمی آمدند با خانم پنجاه ساله ازدواج کنند . به تایید تمام همسران پیامبر بویژه عایشه که جوانترین همسر پیامبر بوده است ، رفتار جنسی پیامبر با متات و موقرانه بوده است . همه اینها نشان می دهد که این تهمت و بی انصافی است . هر کدام از ازدواج های حضرت حکمت و دلیل داشته است . چند مورد را من عرض می کنم . موردی بوده که حضرتازدواج کردندتا قدرت اسلام بیشتر بشود و این حکومت نوپا تثبیت بشود . مثلا با جُبیره که ار قبیله بنی مصطلق بودند . وقتی پیامبر با او ازدواج کرد بیشتر قبیله مسلمان شدند . گاهی بخاطر این بوده که جلوی توطئه دشمنان گرفته شود . در آن زمان عرف بوده که اگر کسی داماد قبیله ای می شد ، این از خودشان بوده و با او وارد جنگ نمی شدند . با اُم حبیبه دختر ابوسفیان ازدواج کردند و فشارها روی مسلمانان کم شد . بعضی موارد برای سرپرستی بوده است . اُم سلمه که پنجاه سال عمر داشت ، در مدینه غریب بود و سرپرست چهار یتیم بود و شأن بالایی داشت و با کسی ازدواج نمیکرد . در مواردی برای حمایت بوده است . خانمی مسلمان می شده ، شوهرش او را طلاق می داده و قبیله اش او را ترک می کردند و پیامبر با او ازدواج می کرده و در ضمن خانم شأن بالایی داشته و تن به ازدواج با هرکسی نمی داده است . گاهی مبارزه با بدعتها بوده است . پیامبر به دستور خدا با زینب دختر حارثه ، که فرزند خوانده خودش بود ازدواج کرد تا این فکر غلط که شخص نمی تواند با همسر مطلقه فرزند خوانده اش ازدواج کند را از بین ببرد . ازدواج با خانم مسیحی و سوده هم دلیل داشته است . اتفاقا در این ده سال پیامبر مشغله بسیاری داشته و باید رسالت را به سامان می رسانده است . پیامبر شما پیامبر خوبی بوده است . نباید از مستشرقین غرب تاثیر بپذیرید . - من از شوهرم چند سال بزرگتر هستم . مشکلات فراوانی هم دارم . حالا بعد از چند سال زندگی ، چه کار باید بکنم تا مشکلاتم کمتر بشود ؟
ما هشت مشکل احتمالی را مطرح کرده بودیم و گفته بودیم ممکن است پیش بیاید . این خانم ها و آقایانی که این طوری ازدواج کرده اند ، باید سعی کنند مشکلات را از بین ببرند یا به حداقل برسانند . خانم ها چند سال زودتر از آقایان به رشد عقلی می رسند و حالا اگر خانم از آقا بزرگتر باشد ، طبیعی است که رشد عقلانیش بیشتر است ، اینجا چون بُعد فکری پیدا می کنند ، ما به این خانم ها می گوییم شما سعی کنید چند سالی سن عقلی تان را پایین تر از سن تقویمی تان بیاورید که از لحاظ عقلانی با همسرتان مساوی بشوید تا قُرب فکری پیدا بکنید و همسرتان را بیشتر درک بکنید . خانمی که چند سال بزرگتر است نقش مادر را ایفا می کنند . چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده و ناخودآگاه مدیریت را در زندگی از مرد می گیرند و مرد خوشش نمی آید و جلوی اقتدار مرد را می گیرند . برای مرد مادری کند و نصیحتش میکند و از او انتقاد میکند و امر و نهی میکند . خانم آقا را تربیت می کند . طبیعی است که او مرد است و دوست دارد مدیر باشد و می خواهد مسئول خانواده باشد . مدیریت خانه با خانم است و مدیریت کارهای بیرون و کلان با آقا است . خانمها اجازه بدهند که مردشان ، مردانگی کند . خانم ها بعد از بارداری به کتاب ها مراجعه کنند تا نشاط و شادابی شان را حفظ کنند . چون خانم هایی که سنشان از مردشان بیشتر است ، بیشتر حرص می خورند چون از مردشان مواردی را می بینند و حرص می خورند . حساسیت هایتان را کمتر کنید . در سنین بالا چون هورمونهای زنانه فروکش می کند ، ممکن است به غریزه ها مردشان توجه نکنند این قضیه را جدی بگیرد . در اینجا قیاس به نفس میکند و فکر می کند چون خودش احتیاج ندارد ، مردش هم احتیاج ندارد . این غریزه مرد تا آخر عمر باقی می ماند . و این هم حکمت دارد . سلایق و علایق این دو با هم فرق میکند. برای اینکه مشکلاتتان کمتر بشود ، علایق مردتان را در نظر بگیرید و از سلایق خودتان پایین بیایید و با همسرتان هم سطح بشوید . خانم ها در سن بالاتر حالت انفعالی دارند ولی آقایان در سن پاینتر فعال تر هستند . شما چاره ای اندارید که فعال تر بشوید . آقا سنش کمتر است می خواهد رفت وآمد کند و به مسافرت برود . البته این ها کلیت دارد ولی عمویت ندارد . ممکن است خانمی سنش خیلی بالا باشد و علاقه به مسافرت هم داشته باشد ولی یک حالت انفعالی در آنهایی که سنشان بالاتر است ، وجود دارد . خانم ها از این جهت هم همرا ه بشوند . خانم هایی که سنشان بالاتر است ، انعطاف پذیری شان هم کمتر است و آقایی که سنش پایین تر است ، انعطاف پذیرتر است . ما توصیه می کنیم خانمی که سنش بالاتر است کمی انعطاف به خرج بدهد . در پیشنهاداتی که مرد به آنها میکند ، خیلی سخت نگیرند . در اشتباهاتی که مردشان می کند ، انعطاف داشته باشند . خیلی قاطعیت نداشته باشند . اگر این نکات مد نظرتان باشد ، مشکلات کمتر میشود و زندگی خوبی خواهید داشت . اگر ما هشدار دادیم برای این بود که بگوییم این مشکلات هم هست . در اینجا آقایان هم وظیفه دارند به نیازهای همسر خودشان برسند و معرفت خودشان را بالا ببرد . تقوی خودشان را بیشتر کنند . این جلوی بیراهه رفتن شما را می گیرد . یک معرفتی شبیه رسول اکرم که پانزده سال از همسرشان کوچکتر بودند و تا آخر عمر به ایشان وفادار ماندند . زندگی پر از عشق و صمیمت داشتند و با آن تقوی ، هیچ گاه به بیراهه نرفتند . - اختلاف سنی در ازدواج باید چند سال باشد تا آن ازدواج موفق باشد؟
بهتر است خانم بین سه تا هفت سال از آقا کوچکتر باشد چون رشد عقلانی خانمها زودتر شکل می گیرد و بلوغ جنسی خانمها هم زودتر شکل می گیرد و باید نیازهای خانمها زودتر پاسخ داده شود اما عدد سه تا هفت ، وحی مُنزَل نیست و اصول ثابت صد درصدی نیست و این عدد قابل انعطاف است . مثلا امکان دارد در جایی هشت سال باشد و در اینجا اگر بقیه موارد ، مطلوب و محیا باشد ، هشت سال تفاوت هم خوب است یا تفاوت یک سال هم خوب است و مشکلی پیش نمی آورد ولی اگر اختلاف سنی بیشتر از اینها باشد خوب نیست مثلا خانم هجده ساله با آقای بیست و هشت ساله مشکل پیدا می کند ولی خانم بیست و پنج ساله با آقای سی و پنج ساله مشکلی ندارند در صورتی که اختلاف سنی هردوی آنها ده سال است در اولی خانم هجده ساله یک نوجوان است و می خواهد بچگی کند یا شور و نشاط زیاد دارد ولی آقا تقریبا این مراحل را گذرانده است . درمثال دوم خانم و آقا مال یک دنیا هستند و می توانند با هم کنار بیایند. اگر خانم سه تا هفت سال از آقا بزرگتر باشد مشکل ایجاد شده و ما هم مخالف هستیم چون در اینجا خانم، جلوی اقتدار مرد را می گیرد و دائما امر و نهی می کند و مادر آقا می شود .مثلا به او می گوید : دیر نکنی ، نان یادت نره و از این امر و نهی ها که مرد هم از آنها ناراحت می شود و چون خانم چند سال بزرگتراست ، تجربه ی بیشتری دارد و رشد عقلانی او هم بیشتر است پس خانم مدیریت می کند و این بد است زیرا مدیریت با آقا است و اقتدار مرد شکسته می شود . در اینجا جایگاه ها عوض می شود و نیز خانم بالای بیست و هفت سال با یک زایمان شکسته شده و شادابی خود را از دست می دهد ولی آقا سه یا چهار یا پنج سال کوچکتر است پس بانشاط تر است و امکان دارد ، خدای نخواسته سر و گوشش بجنبد و دچار مشکل شود و با تمام این حرفها خانمها ، رنج خواهند برد . در سنین بالا هورمونهای جنسی خانم فروکش می کند و وقتی خانم کوچکتر باشد سالهای بیشتری به نیازهای آقا جواب می دهد چون نیازهای غریزی مردان تا آخر عمر ثابت می ماند و با این مشکل آقا سالهای سالها از این نیاز محروم می شود و مشکلات بوجود می آید . بعضی افراد می گویند که مادر پسر خودش به خواستگاری آمده ولی بعدا حمایت نکرده و عرف هم نمی پذیرد . وقتی زوجی در جمع قرار می گیرند باید دیگران متوجه شوند که آنها زن و شوهر هستند و نه برادر با خواهر بزرگتر. خانمی می گفتند که من هفت سال از شوهرم بزرگتر هستم . یک روز برای خرید به مغازه ای رفتیم و مغازه دار لباسهای زیادی روی پیشخوان گذاشت و به شوهرم توصیه می کرد که فلان لباس را بردار چون خیلی خوب است و در این میان دائما به من هم می گفت : شما شاهد باشید که من چه قدر به پسرتان اصرار می کنم و پسرتان قبول نمی کند ، مادر بعدا گله نکنید و من در آنجا داشتم می ترکیدم و نمی توانستم بگویم که این آقا ، شوهرم است و این برای خانمها خیلی سخت است . دو سوم جامعه شناسان اعتقاد دارند که بزرگتر بودن خانمها اشتباه است . البته این کار یک پدیده ی نوظهور است که بعد از بیست سال می توان به نتیجه رسید .
قبل از ازدواج به خاطر اضطراب شدید به دکتر اعصاب مراجعه کرده ام . بعد از ازدواج ، این مطلب را به شوهرم گفتم . الان میگوید پس تو دیوانه بود ی که به پزشک مراجعه کردی ؟
در جوامع پیشرفته دنیا ، مراجعه به روان پزشک هیچ عیب و مشکلی ندارد . این مربوط به جامعه ماست . کسی که به روانپزشک مراجعه میکند ، معنایش این نیست که دیوانه است حتی ممکن است برای مشاوره و پیشگیری مراجعه کنند . و ممکن است اختلالی باشد ، پیش روان پزشک می روییم و مشکل حل میشود . خیلی ها از این کار استنکاف دارند ، دوست ندارند این کار را بکنند . ما داشتیم میگفتیم رازتان را نگویید و. این یک راز بوده ، چه لزومی داشته بگویید . حالا اگر شما خانم محترم ، اضطراب دائمی میداشتی و اختلالی پیش می آمد و تحت مراقبت بودید و دارو مصرف میکردید و الان وسط دوره درمان ، خواستگاری آمده بود، این جا باید میگفتید . و این نشانه صداقت بود . ولی شما اضطراب مقطعی داشتید . در زمان خواستگاری ، احساس تهوع و رنگ پریدگی و عرق کردن دستتان را داشتید و اگر خواستگار شما را این جور میدید ، فکر میکرد شما مشکلی دارید . این گفتن نداشت . این جا دچار مشکل شده اید . مثلا بیماری قبلی بوده که تمام شده و اثری ازآن نیست . این راز زندگی شماست یا افسردگی مقطعی داشتید و تمام شده ، لزومی ندارد که شما بگویید . یا بعضی ها خواستگاران خودشان را میگویند یا آقا کاندیداها ی خواستگاری خود را میگوید . چرا میگویید ؟ یا پدر و مادر طرف ، یک سال از هم جدا بوده اند و طلاق گرفته بودند و دوباره رجوع کردند ، این یک راز شخصی شماست . این ها را نگویید . دل طرف را چرکین میکند و بی اعتماد میشود . ممکن است این ها اصلا مشکلی نداشته اند و حالا که وارد زندگی شده اند ، تنشی پیش آمده و آقا این حرف را به او میگوید . این رفتار انسانی نیست. در جلسه خواستگاری دچار استرش شدید و تپش قلب می شوم به گونه ای که نمی توان درست صحبت کنم . چه کار کنم ؟ آقا و خانم حق دارند زیرا این مهمترین اتفاق زندگی شان است . این استرس و اضطراب برای همه طبیعی است . این یک واقعیتی است . به خدا توکل کنید . توکل به انسان آرامش می دهد . حضرت علی (ع) می فرمایند : آدم متوکل استرس و اضطراب ندارد . آقایی در غرب هستند که پرسشنامه ای دارند . و بر اساس آن به این نتیجه رسیده اند که شصت درصد آرامش ما بخاطر توکل به خدا است . یک وقت اضطراب ها غیر عادی است . این خانم تپش قلب دارد و دهانش خشک میشود و نمیتواند حرف بزند و ممکن است کف دستهایتان هم عرق می کند . و احساس تهوع می کنید . شما به روان پزشک مراجعه کنید . و قبل از خواستگاری قرص مصرف کنید تا اضطراب شما کم شود . شاید از نشانه های شما ، تلقی طرف مقابل این باشد که شما مشکل دارید . در حالیکه شما مشکل خاصی ندارید . از نظر روحی و جسمی سالم هستید و اضطراب دارید . به شکل مقطعی اشکال ندارد . یک ماه است که عقد کرده ام و همسرم برای برقرار کردن ارتباط عاطفی دچار اضطراب میشود . مشکل کجاست ؟ در گروهی از خانم ها این مشکل برای مدت زمان محدود پیش می آید . به جهت شرم و حیا و این بزرگترین اتفاق زندگی شان بوده و دچار اضطراب میشوند . اگر در حد شرم و حیا باشد و چند روزی باشد ما را نگران نمی کند و به آقایان توصیه می کنم در ایجاد ارتباط عجله نکنید و شتاب زده عمل نکنید . گفتگو کنید . امید بدهید . حرفهای عاطفی بزنید و حتی پیشانی همسرتان را ببوسید . با یکسری عشق ورزی های عاطفی که در او دغدغه ایجاد نشود ، شروع کنید . خانم آرامش می گیرد و اضطرابش از بین می رود . ولی یک ماه استمرار ما را نگران می کند . شما به مشاور مراجعه کنید . ممکن است حالت این دختر خانم عللی داشته باشد . مثلا مسائل ارتباطی را یاد نگرفتند و مشاور به او یاد می دهد . یا ریشه در مشکلات روحی و روانی در زمان کودکی ایشان دارد که اینجا به روانشناس بالینی ارجاع می دهند . ممکن است تصویر خشنی از یک مرد را دیده یا شنیده اند . ممکن است مشکل جسمانی باشد و هورمون هایی ترشح نمی شود . اگر در این یک ماه ، روند رو به رشدی داشتند ، باز خوب است و نگران کننده نیست . در همه نهادهای دولتی مرکز مشاوره وجود دارند . مهم این است که جایگاه مشاوره در کشورما جا بیفتد . در غرب این جایگاه خیلی بالایی دارد. پس می توانند به مراکز مشاوره ازدواج مراجعه کنند . |
دانلود فایل pdf اینجا کلیک کنید
- مردی هستم که هیچگونه کششی نسبت به خانم ها ندارم . ولی به خاطر مادرم ، با دختر عمویم عقد کرده ام و می خواهیم عروسی کنیم . می خواهم بپرسم که آیا نبود این کشش ، مشکل ایجاد نمی کند؟
- من نظرم این است که ایشان از نظر نیازهای غریزی تمایلی به جنس مخالف ندارد نه اینکه مسئله ارتباطی و عاطفی باشد . چون اگر آن باشد خیلی مهم نیست و مواردی داشتیم که ، گفتگو شده است . اگر منظور این است که هیچ احساس غریزی نسبت به جنس مخالف و خانم ها ندارند، خوب حتما این مشکل را قبل از ورود به زندگی مشترک باید حل کنند . تا خدای نخواسته بعداً دچار مشکل نشوند . چون نیازهای غریزی در زندگی زناشوئی واقعاً مهم است و به تجربه رسیده ایم. در این سالها ، یکی ازعوامل جدی انحراف اخلاقی ، جنسی ، اختلالات روحی و روانی، اضطراب ، بهانه گیری ها ، استرس ها ، سردی روابط ، بی محبتی ها ، این است که نیازهای غریزی طرفین بر آورده نمیشود . لذا باید به فکر این مشکل باشید . معمولا اقایانی که این جور احساس غریزی نسبت به همسرتان و جنس مخالف ندارند ، مبتلا به یکی از دو طبقه اختلالات میل جنسی می باشد . یکی اختلال میل جنسی کم کار و یکی اختلال انزجار جنسی است که این علل دارد و درمان نیز دارد . ممکن است عامل ، افسردگی ماژور و حاد باشد . معمولا 80 درصد افرادی که افسرده هستند ، در کارکرد جنسیشان اختلال ایجاد میشود و این میل اختلال جنسی در آنها وجود دارد و اگر شما احساس می کنید ، افسردگی حاد دارید ، قبل از ورود به زندگی مشترک ، به سراغ روان پزشک و متخصص اعصاب و روان بروید . می تواند به شما کمک کند و اگر افسردگی شما از بین برود ، غالبا اختلال میل جنسی تان هم از بین خواهد رفت. چون اختلال جنسی ، همان افسردگی بوده که شما داشته اید یا اصلا ممکن است منشا آن روحی و روانی باشد . مثل فشارهای روحی ، تجربه ناخوشایندی در زمینه جنسی در دوران کودکی . ما چنین موردی داشته ایم یا احساس گناهی که بعضی ها در رابطه با ارتباطی که با همسرشان دارند، اگر چنین احساسی دارید ، منشا آن ، روحی روانی است . به متخصص سکس تراپیست مراجعه کنید . روانشناسی است که دوره های درمان جنسی را دیده است و با توجه به اینکه این تخصص در همه جا نیست و ممکن است در شهر کوچک نباشند ، به همان روانشناس مراجعه کنید . ممکن است از قبل این حالت بوده و ایشان در دوره نوجوانی هم به جنس مخالف کششی نداشته اند و ممکن است منشا آن اختلالات هورمونی باشد . در این صورت به متخصص غدد مراجعه می کنند و اگر نمی دانند درد آنها چیست ، توصیه ما این است که شما به سراغ روانپزشک بروید . روانپزشک ، اگر در حیطه کاری خودش باشد ، مشکل را خودش حل میکند اما اگر در حیطه کاری خودش نباشد ،آن را به همکارانشان ارجاع میدهند تا با تخصص آنها ، مشکل را حل کند . خوب احتمال خیلی ضعیفی هم است ، اگر این احساس را ندارند ، ممکن است اختلال هویت جنسی باشد. (. (trans acualt
- کسی که اختلال هویت جنسی دارد ، هیچ احساسی ندارد وآقایی است که کاملا احساس زنانه دارد و در قالب بدن یک آقا ، البته خانم هم میتواند اینطور باشد ، به این عنوان آقایی است که در غالب بدن خانم است . البته این مزید بر علت است . ممکن است این آقا در دوره کوچکی ، دوست داشته با اسباب بازی های دخترانه بازی کند و در دوران نوجوانی ، چادر سرش کند یا موهایش را بلند کند و در خانم هم همین جور ، برعکس پوشش مردانه بزند ، با پسرها بازی کند یا گفته اند نوجوان داریم که دست وپاهایش را میتراشد تا موی بیشتری در بیاورد . خوب باید فرایند درمانی طی شود . البته ایشان نترسند ، شاید هیچ کدام از این ها نباشد . الان هیچ احساسی ندارد ، از اول هم نداشته ، دوران نوجوانی هم نداشته ، ما میگوییم احتمال تراس اکچول است ، یکسری کارهای روان درمانی هم روی انها انجام میشود . چون ممکن روحی و روانی هم باشد . همه راههای درمانی را میروند ، زمان بر هم هست ، ممکن است طول بکشد اگر به نتیجه نرسیدند ، تمام این درمانگرها در حیطه های مختلف ، کمیسیونی تشکیل میدهند که یکی از اعضای این کمیسیون هم نماینده تشکیلات قضائی است . چون دادگاه در اینجا دخیل است . زیرا اگر بخواهند تغییر جنسیت بدهند و شناسنامه عوض کنند ، کمیسیون تشکیل میدهند و ممکن است به این نتیجه برسند که این شخص باید تغییر جنسیت بدهد . اما عرض کردم نگران نشوید . این یک احتمال است و جهت اطلاع عزیزان این ها را عرض می کنم . امیدوارم همان موارد قبلی باشد . که بتوانند مراجعه کنند و مشکل را حل کنند. این ، هم مهم است و هم ، قابل حل است . واقعاً ارضاع این نیازها نکته اساسی در زندگی زناشویی است و نباید به ان بی توجه بود . به جهت همان نکاتی که عرض کردم و بحث بقاء نسل که این هم هدفی از ازدواج است.
دانلود فایل pdf اینجا کلیک کنید
- - اگر در دوران عقد ، متوجه وابستگی شدید مرد به خانواده اش بشوییم و متوجه شویم که ، آنها را به همسرش ترجیح میدهد ، آیا بهتر نیست از هم جدا شوند ؟
- بنظر می آید ما باید وابستگی را تعریف کنیم . مورد زیاد داشته ام که این گزارش را می دهند و بعداً می بینیم این جورری نبوده . آقا رابطه عاطفی با مادرش دارد . به او احترام می گذارد ، از او نظر میخواهد و به طور متعارف به دیدارشان می رود و خانم تلقی شان وابستگی است . خیر . این وابستگی نیست . وابستگی به معنی واقعی این است که این آقا بدون اجازه مادرشان آب نمیخورد و بدون نظر خانواده اش هیچ کاری نمیکند و پدر و مادر حاکم بر زندگی ایشان هستند . در تمام تصمیم های ایشان دخالت میکنند و دائم در کنار خانواده است و رأی خانواده اش را بدون استثناء به خانم ترجیح میدهید . بله درست است این وابستگی شدید است . ولی حتی ، اگر به این رسیدید که همسرتان همین وابستگی شدید را هم دارد ، جدایی را تجویز نمیکنیم . این را به حساب سی درصد نقاط منفی ایشان میگذاریم . من نمیخواهم روی این کار صحه بگذارم . چون اگر وابستگی این جوری ادامه پیدا کند ، خوب نیست و خانم باید به خودشان و همسرشان کمک کنند . زن میخواهد مردش تکیه گاهش باشد . میخواهد مردش استقلال داشته باشد . مردی که به مادرش تکیه کرده ، نمی تواند تکیه گاه همسرش باشد . همسرش رنج می برد . فرانسوی ها میگویند : پسری که زیاد به حرف مادرش گوش میکند ، بهتر است ازدواج نکند و زن نگیرد . یعنی همین . فقط به دو نکته توجه کنید ، وقتی وارد زندگی مشترک شدید ، حساسیت به این قضیه نشان ندهید . متاسفانه خانم ها حساسیت نشان می دهند . این واکنش های شما ، پیام هایی به همسر شما میدهد که ، شما دارید حسادت می کنید ، می خواهید رابطه او با مادرش را قطع کنید و او چون خانواده اش را دوست دارد و خودش را مدیون خانواده اش می داند مقاوم میشود . وابستگی بیشتر میشود و دیگری اینکه جنابعالی حتما بعد از ورود به زندگی مشترک ، سعی کنید با برخورد خوب و پیدا کردن رگ خواب او ، با محبت ، با مهربانی و فضاسازی آرام وجذاب در منزلتان ، مرد را به سمت خودتان بکشید . در تعارض الگوها آن الگویی موفق تر است که بتواند محبوب تر باشد و فضای بهتری را برای مرد مهیا کند . من موافق با جدایی نیستم . نقش الگویی خودتان را قوی تر کنید . اگر او ببیند شما حساسیت نشان نمی دهید ، منطقی تر میشود و اگر هم نشد راهش گله و شکوه نیست . باید با مهربانی و محبت ، به ایشان بگویید که اگر شما به من توجه کنید ، نشاط و شادابی بیشتر میشود و من میتوانم به مامان و بابا ، بیشتر محبت کنم ، او می بیند به نفع خودش است که جایگاهی برای همسرش در نظر بگیرد .
با اینکه خانم من 19 سال دارد ولی رفتارش بچه گانه است و من میترسم که وارد زندگی مشترک با ایشان بشوم ، چه کار کنم؟- این سوال را معمولا آقایانی در مشاوره مطرح میکنند که ، سنشان زیاد است یعنی فاصله سنی زیاد با خانم دارند ، احتمال دارد با همسرشان فاصله سنی زیاد دارند . ببینید سن بالاست ، این آقا دیگر از نوجوانی گذر کردند و عواطف را خرج کردند و بچگی کردند ، جوانی کردند و حالا تمام شده است و یک حالت بزرگسالی پیدا کرده اند ولی همسرش 19 سال دارند ، می خواهند بچگی کند ، می خواهند جوانی کند ، عاطفه خرج کنند. از دید آقا این رفتار بچه گانه است.
لذا من به عزیزانم و مجردین عرض میکنم همه این هایی که ما می گوییم یک هشدارهم ، به مجردهاست که میخواهند خواستگاری بروند یا خانم هایی که میخواهد برایشان خواستگار بیاید. این ها را دقت کنند . اگر شما این موارد را در دوره نامزدی پیش گیری کنید ، دیگر عقد نمیشوید که حالا دغدغه هم بشود و لذا دقت بفرمایید . در بحث ازدواج عرض کرده بودم اختلاف سنی 3 تا 7 سال خوب است که خانم کوچکتر باشد . سعی کنید فاصله خیلی زیاد نشود . چون همین مشکل پیش می آید . حالا اگر این آقا همین مورد را دارند ، ما از ایشان تقاضا میکنیم مقداری کوتاه بیایند و سنشان را پایین تر کنند تا همسرشان را بیشتر درک کنند و اگر او عشق ورزی میکند که از دید شما این رفتار بچه گانه است ، اشکالی ندارد . بگذارید بچگی کند زیرا الان تخلیه نشود و انرژی رها نشود ، ممکن است این پتانسیلها بعداً مشکل ایجاد کند . خیلی هم ، نگران نباشید . چرا میگوییم فرصت دهید ، زیرا به تعبیر غربی ها که 19 سالگی را دوره نوجوانی می دانند ولی من دوره 12 تا 18 سال را دوره نوجوانی میدانم . بر اساس آن تعریف ، ایشان هنوز نوجوان هستند و میخواهند عاطفه خرج بکنند حتی در بعضی آموزه های دینی ما ، حضرات نوجوانی را تا پایان 21 می کشانند . در روایت الولد و سید سبع سنین و عبد مطیع سبع سنین .
فرزند تا 7سال سید است ، تا 7 سال دوم آموزش پذیر است تا 7 سال سوم وزیراست . درباره ولد صحبت میکند ، که تا 21 سالی فرزند است.
بنابراین با ایشان مدارا کنید . نگران نباشید .انشاء اله وارد زندگی بشوید ، شخصیتشان بیشتر شکل میگیرد و لطف خدا هم شامل حال شما میشود و یک کوچولو نازنین هم به شما بدهند ونقش مادری هم پیدا می کنند . خیلی عجیب است من موردی داشتم که می گفتند این همسر ما تا خدا به ما فرزندی نداده بود توپ میزدند کنار گوشش ، بیدار نمیشد ولی حالا کوچولو تکان می خورد مادر از خواب بیدار میشود . این ها از عجایب خلقت است . این ها لطف خداست . خیلی سخت نگیرید و نگران نباشید . البته به دختر عزیزم هم می گویم شما هم همت کنید و شما هم سنتان را بالا بیاورید تا به ایشان نزدیک بشوید . البته سعی کنید که از این مرحله زودتر گذر کنید . یک مقدار نوجوانی کردن خود را مختصر کنید که البته حق تان است نمی خواهم حذف کنید . یک مقداری به آن سرعت دهید .
قسمت در ازدواج به چه معنا است و شما چقدر به قسمت در ازدواج اعتقاد دارید؟
قسمت اگر به این معنا باشد که درازدواج ، ما آدمها هیچ اختیاری از خودمان نداریم ، بعد بنشینیم توی خانه ، آقا اصلا خواستگاری نرود و بگوید : ما درخانه می نشینیم تا خدا خانمی قسمت ما بکند یا خانم هیچ حرکتی برای ازدواج نکند ، مثلا خواستگاران را رد کند یا در هیچ محافلی شرکت نکند ، بعد بگوید: تا قسمت ما چی باشد ، غلط است . ما متاسفانه بعضی ها را داریم که میگویند : قسمت همین است . چرا؟ زیرا انسان اختیار ندارد و آزاد آزاد آفریده نشده است . البته آزادی ما مطلق نیست . آزادی ما منتسب به مشیت الهی است . ما اختیار داریم . معمولا حق انتخاب در طول اراده خداوند است نه در عرض آن . مثلا اگر می خواهید لامپ اتاق شما روشن شود ، لوازمی لازم است . نیروگاه برق باید باشد که برق تولید بکند ، بعد سیم کشی شده باشد ، بعد جریان برق باشد و اگر کلید را نزنیم برق روشن نمیشود . شما حرکت کنید ، اقدام کنید. آقا خواستگاری برود ، خانم خواستگار قبول کند ، شما میروید در لحظات آخر ازدواج بهم میخورد . احتمالا مصلحتی در کار بوده که ما توجهی به آن نداشته ایم و خبر نداریم . خداوند اراده خودش را براراده ما حاکم کرده است . آدم گاهی باورش نمیشود که بهم بخورد . ولی گاهی عمه خانم حرفی میزند که ازدواج بهم میخورد . می گویند قسمت نبود . ولی اگر شخص کاری بکند که بهم بخورد ، مثلا مهریه را بنویسند و بعد آقا بگوید نه . من نمیتوانم این مهریه را بدهم و مهریه باید نصف شود . اینها نیست اگر چیزی در حیطه اختیار آنها نبوده است ، آنرا در حیطه قسمت بگذاریم
قسمت اگر به این معنا باشد که درازدواج ، ما آدمها هیچ اختیاری از خودمان نداریم ، بعد بنشینیم توی خانه ، آقا اصلا خواستگاری نرود و بگوید : ما درخانه می نشینیم تا خدا خانمی قسمت ما بکند یا خانم هیچ حرکتی برای ازدواج نکند ، مثلا خواستگاران را رد کند یا در هیچ محافلی شرکت نکند ، بعد بگوید: تا قسمت ما چی باشد ، غلط است . ما متاسفانه بعضی ها را داریم که میگویند : قسمت همین است . چرا؟ زیرا انسان اختیار ندارد و آزاد آزاد آفریده نشده است . البته آزادی ما مطلق نیست . آزادی ما منتسب به مشیت الهی است . ما اختیار داریم . معمولا حق انتخاب در طول اراده خداوند است نه در عرض آن . مثلا اگر می خواهید لامپ اتاق شما روشن شود ، لوازمی لازم است . نیروگاه برق باید باشد که برق تولید بکند ، بعد سیم کشی شده باشد ، بعد جریان برق باشد و اگر کلید را نزنیم برق روشن نمیشود . شما حرکت کنید ، اقدام کنید. آقا خواستگاری برود ، خانم خواستگار قبول کند ، شما میروید در لحظات آخر ازدواج بهم میخورد . احتمالا مصلحتی در کار بوده که ما توجهی به آن نداشته ایم و خبر نداریم . خداوند اراده خودش را براراده ما حاکم کرده است . آدم گاهی باورش نمیشود که بهم بخورد . ولی گاهی عمه خانم حرفی میزند که ازدواج بهم میخورد . می گویند قسمت نبود . ولی اگر شخص کاری بکند که بهم بخورد ، مثلا مهریه را بنویسند و بعد آقا بگوید نه . من نمیتوانم این مهریه را بدهم و مهریه باید نصف شود . اینها نیست اگر چیزی در حیطه اختیار آنها نبوده است ، آنرا در حیطه قسمت بگذاریم
گناهی کرده ام و توبه کرده ام و احساس گناه میکنم . میخواهم بدانم این را چه وقت باید به شوهرم بگویم.
هیچ وقت . چون توبه کرده اید و توبه گناه را از بین میبرد . چرا احساس گناه میکنید؟ خداوند در قرآن میفرماید : ای بنده های من ، آنهایی که گناه کرده اید ، از رحمت خدا مایوس نشوید . خدا همه گناهان شما رامیبخشد ، او آمرزنده است . او میبخشد به هر اندازه که گناه داشته باشید . اگر گناهانت به اندازه کوه ابوقبیس باشد و به تعداد ریگ های بیابان باشد . جوانی به پیامبر گفت : خیلی گناهکارم . آقا گفت گناهت از کوه ابوقبیس هم بزرگتر است ؟ گفت : بله . اقا گفت : جوان برو توبه کن . خدا میبخشد . این آیه مربوط به وحشی که جگر حمزه را بیرون کشید و به هند داد و او خورد و معروف به هند جگر خوار شد ، است. و شأن نزول آن وحشی است که وقتی مسلمان شد و گفت من حمزه را کشته ام و اگر توبه کنم خدا میبخشد ؟ آقا گفت : بله خدا تو را میبخشد ولی چون حادثه تلخی بود آقا گفت : دیگر جلوی چشمم نباش . دین تعارف ندارد . میگوید همه گناهانت بخشوده میشود . چقدر روایت داریم . رسول خدا میفرماید : من تاب من الذنب کمن لا ذنب له . کسی که ازگناه توبه میکند مثل کسی است که گناه نکرده است . ما تعبیر داریم که کمن ولده امه مثل آدمی میشود که ازمادرمتولد شده است . یکی ازنکات ظریف دین ما ، همین است که نباید گناهانمان را به دیگران بگوییم واعتراف کنیم . برعکس مسیحیان. به جوانانی که دچار یاس میشوند ، بشارتی بدهم که نه تنها گناهان شما را میبخشد ، درقرآن میگوید : اولئک یبدل اله سیئاتهم حسنا : گناه شما را به ثواب تبدیل میکند . ولی همه اینها به این شرط است که توبه ، واقعی باشد ، مصمم باشید که دیگر این گناه را نکنید واگرحق الناس است آنرا هم بدهید واگر حج هم برگردنتان است انجام بدهید . مگر میشود کسی که گناه کرده با کسی که گناه نکرده فرقی نکند؟ انگار گناه نکرده ، مگر میشود؟ بله خدا می خواهد جلوی گناه انسان را در جامعه بگیرد. کسی که توبه میکند دیگر تکرار نمیکند ودچار یاس نمیشود . دختری شانزده ساله گفته بود من سه ماه است دیگر نماز هم نمی خوانم . چون می دانم خدا مرا نمی بخشد ، گفتم مگر توبه نکردی ؟ گفت : چرا ولی مطمئنم خدا مرا نبخشیده و من خجالت میکشم جلوی خدا بایستم و نماز بخوانم و انسان امیدوار میشود . شما نگویید. احساس گناه هم نکنید . چون کسی که توبه کرده ، معنی ندارد احساس گناه بکند.
|
تعداد صفحات : 14
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آمار سایت