loading...
اندیشه های دینی
سامان امیری بازدید : 197 سه شنبه 07 آذر 1391 نظرات (0)

خه ازش چي بنويسم نميدونم فقط ميخوام متبرك بشه خودش و لطف خودش .


مشخصات حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام  

اسم : عباس بن على بن ابى طالب علیه السلام
کنیه : ابوالفضل
لقب : قمر بنى هاشم ، باب الحوائج ، طیار، اطلس ، سقا و غیره
تولد: 4 شعبان سال 26 هجرى در مدینه طیبه (اقوال دیگر نیز در تاریخ آمده است )
شهادت : محرم الحرام سال 61 هجرى ، در کربلاى معلى ، کنار نهر علقمه
پدر: امیرالمؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام ، مولود کعبه ، شهید محراب و مظلوم تاریخ
مادر: فاطمه کلابیه ، معروف به ام البنین سلام الله علیه
عمر مبارک : 35 سال
سمت در کربلا: پرچمدار و فرمانده ارتش سیدالشهداء امام حسین علیه السلام و سقاى تشنه لبان
خلیفه غاصب زمان به هنگام شهادت : یزیدبن معاویه لعنة الله علیه
قاتل : حکیم بن طفیل سنبسى
از مجموع کتب انساب و تاریخ بر مى آید که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ، بر حسب زمان تولد، پنجمین پسر حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام بوده است


ولادت

چهارم شعبان، سال روز ولادت پرچم دار بزرگ کربلا، حضرت عباس بن علی علیه السلام است. عباس بن علی علیه السلام در سال 26 هجری قمری، در مدینه، دیده به جهان گشود.


نامش

امام علی علیه السلام با واژه ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد. عباس یعنی شیر بیشه ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد.


مادرش بانوی پارسا و مهربان

مادر بزرگوار سپهسالار کربلا حضرت عباس علیه السلام ، فاطمه مشهور به ام البنین علیهاالسلام دختر حزام بن خالد است. تاریخ نگاران سال ولادت او را ذکر نکرده اند، اما متذکر شده اند که تولد پسر ارشد وی حضرت عباس علیه السلام در سال 26 ق بوده است. او از جمله بانوانی است که در مکتب بزرگ بانوی جهان اسلام، حضرت زهرا علیهاالسلام پرورش یافته بود. او در خانه علی علیه السلام بهترین مادر برای فرزندان و وارسته ترین رهرو خط سبز رهبری حضرت امیر علیه السلام بود و همواره خود را خدمتگزار مولا و فرزندانش می دانست و فرزندان زهرا علیهاالسلام را بر فرزندان خویش مقدم می داشت. عباس علیه السلام در دامان مادری پرورش یافت که انگیزه ازدواج شوهرش با او را تا لحظه مرگ از یاد نبرد و آن را بُن مایه تربیت فرزندان برومندش قرار داد. او که از همان آغاز فرزندان خود را بلا گردان فرزندان فاطمه خواست و پس از شهادت شوهر مظلومش علی علیه السلام ، هرگز به ازدواج مرد دیگری در نیامد.

ادب ام البنین

روز میلاد پربرکت حضرت عباس علیه السلام ، ام البنین علیهاالسلام قنداقه فرزند خویش را در آغوش تابناک خورشید ولایت گذاشت. حضرت امیر علیه السلام به او فرمود: نام این طفل را چه گذاشته اید؟ ام البنین علیهاالسلام با کمال ادب و متانت عرض کرد: من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفته و نمی گیرم. هر چه خودتان مایل هستید، او را نام گذاری کنید. حضرت فرمودند: من او را به اسم عمویم عباس نامیدم.

فضیلت ام البنین

درباره مقام والای ام البنین، همسر وفادار علی علیه السلام و مادر یاور حسین علیه السلام ، سخنان فراوانی گفته شده است. عالم ربانی زین الدین معروف به شهید ثانی در این زمینه آورده است: «ام البنین از بانوان بامعرفت و پرفضیلت بود. او به خاندان نبوت محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها نموده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند. در روزهای عید به محضرش می رفتند و ادای احترام می کردند. حضرت زینب علیهاالسلام ، پیام آور نهضت حسینی، پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه به محضر او رفت و شهادت فرزندانش را به این شیرزن عرصه صبر و استقامت تسلیت گفت».


فضایل

پرچم دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی صلی الله علیه و آله ؛ حضرت عباس علیه السلام ویژگی ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه های آن حضرت، نشان گر برخی از آن هاست. ماه بنی هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس علیه السلام در رساندن آب به اهل بیت علیهم السلام حکایت می کند. قهرمان علقمه و پرچم دار کربلا، شجاعتش را بازگو می کند. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل بیت علیهم السلام است. باب الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی علیه السلام حکایت دارد.


عباس عليه السلام در كلام امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام در شأن حضرت عباس علیه السلام گفتارهای متعددی دارد ؛ از آن جمله اینکه در عصر تاسوعا، امام حسین علیه السلام به ابوالفضل علیه السلام فرمود: «برادرم! جانم به قربانت، سوار بر اسب شو و نزد دشمن برو و...». در این عبارت، امام حسین علیه السلام با عالی ترین تعبیر، یعنی «جانم به قربانت»، محبت خود را به حضرت عباس علیه السلام ابراز می دارد و با چنین گفتاری که بیانگر اوج عظمت مقام حضرت عباس علیه السلام است، او را می ستاید.


عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند».


عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».


شخصیت حضرت عباس علیه السلام

به گفته روان شناسان، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش به سزایی دارند. حضرت عباس علیه السلام به عنوان انسان کامل از این سه عامل برخوردار بود.

در مورد عامل اوّل (وراثت) عباس علیه السلام عالی ترین ارزش ها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برد. در مورد عامل دوم (تربیت) آن حضرت در محضر پدری مانند علی علیه السلام ، و مادری همچون امّ البنین علیهاالسلام تربیت گردید و در خانه علی علیه السلام در کنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، (حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم علیهم السلام ) از عالی ترین درجه های تربیتی برخوردار بود. به ویژه در شجاعت و دلاوری در میدان های نبرد، حضرت عباس علیه السلام در مکتب تربیتی پدر آنچنان رشد کرد که فارغ التّحصیل کامل شد.


اسوه ادب

حضرت عباس علیه السلام از مکتب درخشان اسلام درس ادب آموخته بود و از این ویژگی در تمام مراحل زندگی خویش بهره می برد. آن بزرگوار هیچ گاه بدون اجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمی نشست و پس از اجازه از آن حضرت نیز، مانند بندگان، دو زانو در برابر مولایش می نشست. همچنین روایت شده که در طول 34 سال عمر پربرکت خویش، هرگز امام حسین علیه السلام را برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند «سیدی»، «مولای» و «یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله » آن حضرت را صدا می زد.


دوران کودکی و یاد حسین علیه السلام

حضرت عباس علیه السلام همواره از دوران کودکی تا لحظه شهادت، در کنار برادر بزرگوار خویش بود و امر ابا عبداللّه علیه السلام را اطاعت می کرد. درباره دوران کودکی قمر بنی هاشم روایت کرده اند که روزی امام حسین علیه السلام در مسجد آب خواست. عباس علیه السلام که در آن هنگام کودک بود، بدون آنکه به کسی بگوید با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه اطرافیان مشاهده کردند که عباس علیه السلام ظرفی را از آب پر کرده و با زحمتی که از اندام کوچک او به دور است، نَفَس زنان و عرق ریزان ظرف آب را آورد و با احترام خاصی آن را به برادرش امام حسین علیه السلام تقدیم کرد. روز دیگری خوشه انگوری به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد. پرسیدند کجا می روی؟ فرمود: می خواهم این انگور را برای مولایم حسین علیه السلام ببرم.


سیمای با صلابت عباس علیه السلام

از عنایات ویژه خداوند به حضرت عباس علیه السلام این بود که افزون بر بزرگواری، کرم، خوش خلقی و عطوفت، سیمایی جذاب و چهره ای خندان داشت و نور ایمان از پیشانی اش می درخشید. او رخساری زیبا و اندامی متناسب داشت که آثار دلیری و شجاعت در آن نمایان بود. از همان ابتدای تولدش، از شدت زیبایی و سیمای نورانی، به ماه بنی هاشم معروف گشت و این لقب که شایسته آن کودک مه جبین بود، همچنان برایش باقی ماند.


قامت بلند و جمال رعنا

سیره نویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوهای ستبر عباس علیه السلام چنین نوشته اند: «کان عبّاس ابن امیرالمؤمنین رجلاً جمیلاً وسیماً یرکب الفرس المُطَهّم و رِجْلاهُ یَخُطّان فی الأرض؛ عبّاس پسر امیر مؤمنان علی علیه السلام مردی زیبا، خوش سیما و بلند قامت بود به طوری که وقتی بر اسب قوی و بلند سوار می شد، پاهایش در زمین کشیده می شد.

و در تعبیر دیگر آمده:

«وقتی سوار بر اسبهای قوی و چالاک می شد و پاهایش را بر رکاب می نهاد، زانوهایش به کنار گوش های اسب می رسید.»10 لذا امّ البنین علیهاالسلام از چشم زخم حسودان در مورد عباس علیه السلام هراس داشت و برای حفظ وی از گزند، به خدا پناه می برد.


رزم آوری

حضرت ابوالفضل علیه السلام سواری خوش سیما و تنومندی است که در زیبارویی، «ماه بنی هاشم» خوانده می شد و در تنومندی به گونه ای بود که چون بر قوی هیکل ترین اسبان می نشست، پاهایش بر زمین کشیده می شد. در قدرت و رزم آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می تاخت؛ به قدری تار و مارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می انداخت. گروه گروه افراد با چهره هایی وحشت زده از پیش او می گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می نهادند.


دانش ابوالفضل علیه السلام

از روزى که عباس چشم به جهان گشود، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را در کنار خود دید و از سایه مهر و عطوفت و چشمه دانش و فضیلتشان برخوردار و سیراب شد.

حضرت ابوالفضل علیه السلام ، زورق نشین دریای بی کرانه ی معرفت بود. به سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می گرفت و با فراستی چشم گیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود. علی علیه السلام درباره ی دانش اندوزی فرزند خود چنین می فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می گیرد، معارف را از من فرا گرفت».


کرامت های ابوالفضل علیه السلام

عباس علیه السلام به برکت ایثار و فداکاری بی مانندش، قبله ی دل هاست. حرم ملکوتی اش، آرام بخش دل عاشقان است. مردم درمانده ای که از همه جا ناامید شده اند، به بارگاه او که تجلی گاه رحمت الهی است، روی می آورند و شاد و خوشحال بازمی گردند. آن خانه ای که هرگز به روی حاجت مندان بسته نمی شود، خانه ی عباس، بنده ی وارسته ی خداست.


شمایل

حضرت عباس علیه السلام ، آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، اندامش متناسب و نیرومند بود و آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت. راویان، او را خوب رو و زیبا وصف کرده و گفته اند که رشیدی اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست، ولی در همان حال، پاهایش بر زمین، خط می انداخت.


جهاد با نفس

به راستی که حضرت عباس علیه السلام در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح گشت، دست هایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید. کشت و کشته شد. ولی جهاد با نفس او ارزش مندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آن گاه از لب تشنه ی برادر و کودکان تشنه اش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت. و همین نشان دهنده ی جهاد عباس علیه السلام با نفس خویش است.


قدرت و دلاوري جنگي

در یکى از روزهاى نبرد صفین، نوجوانى از سپاه على (ع) بیرون آمد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت و هیبت، هویدا بود. از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید. معاویه، «ابن شعثا» را که مردى دلیر بود صدا کرد و گفت: به جنگ این جوان برو. آن شخص گفت: اى امیر، مردم مرا با ده هزار نفر برابر مى دانند، چگونه فرمان مى دهى که به جنگ این نوجوان بروم؟ معاویه گفت: پس چه کنیم؟ ابن شعثا گفت: من هفت پسر دارم، یکى از آنان را مى فرستم تا او را بکشد. گفت: باشد. یکى از پسرانش را فرستاد، به دست این جوان کشته شد. دیگرى را فرستاد، او هم کشته شد. همه پسرانش یک به یک به نبرد این شیر سپاه على (ع) آمدند و او همه را از دم تیغ گذراند.

در نهایت، ابن شعثا خود به میدان آمد، در حالى که مى گفت: اى جوان، همه پسرانم را کشتى، به خدا پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. نبرد آغاز شد و ضرباتى میان آنان ردّ و بدل گشت. با یک ضربت کارىِ جوان، ابن شعثا به خاک افتاد و به پسرانش پیوست. همه حاضران شگفت زده شدند. امیرالمؤمنین او را نزد خود فرا خواند، نقاب از چهره اش کنار زد و پیشانى او را بوسه زد؛ او قمر بنى هاشم، عباس بن على (ع) بود.


تشکیل خانواده

آن سردار رشید چند سال پس از شهادت پدر در سن هجده سالگى با لُبابه، دختر عبد الله بن عباس ازدواج کرد. ابن عباس، راوى حدیث و مفسّر قرآن و شاگرد برجسته على (ع) بود. شخصیت معنوى و فکرى این بانو نیز در خانه این مفسّر شکل گرفته و به علم و ادب آراسته بود. از این ازدواج، دو فرزند به نام هاى «عبید الله» و «فضل» پدید آمد(5) که هر دو بعدها از عالمان بزرگ دین و مروّجان قرآن گشتند.


سیماى ماه گون

هم چهره عباس زیبا بود، هم اخلاق و روحیاتش. ظاهرش هم آیینه باطنش بود. سیماى تابنده اش او را همچون ماه، درخشان نشان مى داد و در میان بنى هاشم، اباالفضل همچون ماه بود؛ از این رو او را «قمر بنى هاشم» مى گفتند.

زیبایى صورت و سیرت در او یک جا جمع بود. قامتى رشید و برافراشته، عضلاتى قوى و بازوانى توانا و چهره اى نمکین و دوست داشتنى داشت.

شجاعت و سلحشورى را از پدر به ارث برده بود و در کرامت و بزرگوارى و عزّت نفس و جاذبه سیما و رفتار، یادگارى از همه عظمت ها و جاذبه هاى بنى هاشم بود. علامت سجود در پیشانى اش، از تهجّد و عبادت او در برابر «الله» حکایت مى کرد.


القاب اباالفضل (ع)

القاب زیباى حضرت عباس را همچون آیینه اى مى یابیم که هر کدام، جلوه اى از روح زیبا و فضایل او را نشان مى دهد.

نامش «عباس» بود، شیرآسا حمله مى کرد و دلیر بود و در میدان هاى نبرد، ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش، لرزه بر اندام حریفان مى افکند.

کُنیه اش «ابوالفضل» بود، پدر فضل؛ هم به این دلیل که فضل، نام پسرش بود و هم به این دلیل که در واقع، فضل و نیکى، زاده او و پرورده دست کریمش بود.

او را «ابوالقربه» (پدر مشک) هم مى گفتند، به دلیل مشک آبى که به دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقّایى مى کرد.

«سقّا» لقب دیگر این بزرگ مرد بود، به خصوص در سفر کربلا، ساقى کاروانیان و آب آور لب تشنگان خیمه هاى ابا عبدالله (ع) بود.

لقب دیگرش «قمر بنى هاشم» بود، در میان بنى هاشم وهمچو ماه مى درخشید.

با عنوان «باب الحوائج» هم مشهور است. آستان رفیعش قبله گاه حاجات است و توسل به آن حضرت، برآورنده نیاز محتاجان. هم در حال حیات، درِ رحمت و بابِ حاجت بود و مردم حتى اگر با حسین (ع) کارى داشتند از راه عباس وارد مى شدند، هم پس از شهادت به کسانى که به نام مبارکش متوسّل شوند، عنایت خاص دارد و خداوند به پاسِ ایثار و شهادت او، حاجت حاجت مندان را بر آورده مى کند.

او به «علم دار» و «سپه دار» هم معروف است. وى فرمانده نظامى نیروهاى حق در رکاب امام حسین (ع) بود و خود سید الشهدا او را با عنوانِ «صاحب لوا» خطاب کرد که نقش علم دارى اوست.

«عبد صالح» لقب دیگرى است که در زیارت نامه او به چشم مى خورد.

«مواسى» از لقب هاى دیگر اوست و به مواسات و از خود گذشتگى اش در راه برادرش امام حسین (ع) اشاره دارد.

براى عباس بن على (ع) شانزده لقب شمرده اند(9) که هر یک، جلوه اى از روح بلند و عظمت او را نشان مى دهد.


کُنیه های ماه هاشمی

معروف ترین کنیه حضرت عباس علیه السلام ، ابوالفضل است. این کنیه از فضیلت های بی شمار او در عرصه های مختلف زندگانی خبر می دهد که هر یک، آینه ای شفاف و روشنگر از ویژگی های ارزشمند اوست. تاریخ نگاران درباره علت نامیده شدن وی به ابوالفضل گفته اند که او دارای پسری به نام فضل بوده است. برخی دیگر بر این عقیده اند که چون سراسر زندگی آن حضرت سرشار از فضیلت بوده او را ابوالفضل، یعنی پدر فضیلت ها نامیده اند. «ابوالقاسم» کنیه دیگری است که جابربن عبداللّه انصاری در زیارت اربعین خطاب به حضرت عباس علیه السلام گفته است: السلام علیک یا اباالقاسم! سومین کنیه حضرت عباس علیه السلام ، «ابوالقِربَه» است که دلاوری و مردانگی در امواج پرتلاطم آن جلوه گر است و از شکافتن سینه سپاه دشمن در رسیدن به آب گوارای شریعه حکایت دارد تا کام تشنگان را سیراب سازد.


قمر بنی هاشم

حضرت عباس علیه السلام از زیبایی ویژه ای برخوردار بود و به دلیل سیمای سپید، سیرت زیبا و ملکوتی و قامت رعنا و رشیدش، او را ماه خاندان بنی هاشم می خواندند. همگان در مدح ابهت پرشکوه و سرافرازی عظمتش زبان می گشودند و چنین لقبی را برازنده وجود او می دانستند. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب می نویسد: بدین لحاظ به حضرت ابوالفضل قمر بنی هاشم می گفتند که نور جمال و چهره مبارک او مانند ماه درخشان بود. نیز گفته اند وی را بدین دلیل قمر بنی هاشم نامیدند که از نظر فضیلت های نفسانی و جسمانی، انگشت نشان بوده است.


مظهر شجاعت و وفا

عباس از طرف مادر از قبیله رزم آوران بود، از طرف پدر هم روح على را در کالبد خویش داشت. هم شجاعت ذاتى داشت، هم شهامت موروثى، و بخشى هم زاییده ایمان به هدفش بود که او را شجاع مى ساخت.

صحنه عاشورا میدانى بود که شجاعت و وفاى عباس به نمایش گذاشته شود. او در همه عمر، یک لحظه از برادرش و امامش دست نکشید و از اطاعت و خدمت، کم نگذاشت. هیچ برادرى نسبت به برادرش مانند عباس نسبت به سیدالشهدا، با صداقت و ایثارگر و فداکار و مطیع و خاضع نبوده است. هرگز در برابر امام حسین (ع) از روى ادب نمى نشست مگر با اجازه، مثل یک غلام. حسین بن على (ع) را همواره با خطابِ «یا سیدى»، «یا ابا عبد الله» و «یا بن رسول الله» صدا مى کرد.(10)

عباس همه رشادت و توان خویش را وقف برادر کرده بود. در دل دشمنان رعبى انداخته بود که از نامش هم به خود مى لرزیدند. وفایش به حسین و فتوّت و جوان مردى اش نیز سایه امن و آسوده اى بود که گرفتاران و خائفان، در پناه آن احساس امنیت مى کردند.

او هم جوان مرد بود و کاردان، هم شجاع بود و با وفا، هم مؤدّب بود و مطیع فرمان مولا، هم متعبّد بود و اهل تهجّد. اینها بود که او را به منصب فرماندهى و علم دارى در کربلا رساند و توانست وفا و دلیرى خود را در آن روز به ظهور برساند.


شب تجلّى وفا

براى یاران ابا عبدالله (ع) شب عاشورا آخرین شب بود و فردایش روز فداکارى و حماسه آفرینى. در آن شب، امام حسین (ع) همه اصحاب را در خیمه اى گرد آورد. پس از حمد و ثناى الهى، با صدایى رسا، آنان را مخاطب قرار داد و از جنگ سخت فردا و انبوه دشمن و سرنوشت شهادت، سخن گفت و از این که هر کس بماند، شهید خواهد شد. از آنان خواست که هر کس مى خواهد برود، مانعى نیست.

نخستین کسى که برخاست و اعلام وفادارى نمود، عباس بود. دیگران هم پى در پى، سخنانى همان گونه بر زبان آوردند.

اصحاب امام به خیمه هاى خود رفتند و به آماده سازى سلاح خویش براى نبرد فردا و عبادت و تلاوت و نیایش پرداختند. اما عباس در این واپسین شب، مأموریت ویژه اى هم داشت. او چشمِ بیدار اردوگاه امام و حافظ خیمه ها بود. کسى جرأت نداشت به خیمه هاى اهل بیت نزدیک شود.


علمدار 

صبح عاشورا دو سپاه رو در روى هم قرار داشتند. حسین بن على (ع) یاران اندک خویش را که به صد نفر نمى رسیدند سازماندهى کرد. عَلَم را به دست پر توانِ برادرش اباالفضل سپرد و خود و بنى هاشم در قلب سپاه قرار گرفتند.

آتش جنگ افروخته شد و ابتدا به صورت نبرد تن به تن. از طرفین، دلیر مردانى قدم در میدان مى گذاشتند و مى جنگیدند.

عباس بن على (ع) عَلَم بر دوش، فرماندهى مى کرد و از بامداد عاشورا تا لحظه شهادت، یک نفس آرام نداشت.


حماسه ساحل فرات

سردار تنها و بى لشکر، وقتى دید برادران و برادرزادگان و اصحابِ با وفا و مخلص امام بر ریگ زار تفتیده کربلا بر خاک آرمیده اند، شوق پیوستن به آنان در درونش التهابى پدید آورد و او را به حضور امام حسین (ع) کشاند تا اجازه میدان و رخصتِ نبرد نهایى را بگیرد.

امام اجازه نداد و فرمود: «انت صاحب لوائى؛ تو پرچم دار منى»؛ یعنى اگر تو به میدان روى و کشته شوى، پرچم اردوى حسینى فرو خواهد افتاد.

اما عباس براى جهاد و شهادت، با اصرار از امام رخصت میدان طلبید و گفت: از این منافقان دلم به تنگ آمده است، مى خواهم انتقام خویش را از آنان بستانم.

امام به عباس فرمود: حال که مى خواهى بروى، پس آبى براى این کودکان تشنه فراهم کن، آن گاه این تو و این میدان.

عباس سوار بر اسب شد، مشکى بر دوش انداخت و شمشیر بر گرفت و به سمت فرات تاخت و چنان حمله کرد که حلقه محاصره را از هم درید و خود را به آب رساند. مشک را پر از آب کرد تا این مایه حیات و طراوت را به خیمه هاى بى آب و افسرده و لب هاى خشکیده برساند.

سینه اش از عطش مى سوخت. دست عباس رفت تا کفى از آب بردارد و بنوشد، اما به یاد لب هاى تشنه امام حسین و کودکان عطشان افتاد و آب را بر فرات ریخت.

مشک بر دوش، راه خیمه ها را در پیش گرفت، اما نگهبانان شطّ فرات، راه را بر او بستند. عباس چاره اى جز نبرد با آنان نداشت. جنگى سخت میان سقّاى کربلا و آن فرومایگان در گرفت. هیچ کس به تنهایى جرأت رویارو شدن با او را نداشت، از هر طرف بر او حمله آوردند و عباس شمشیر مى زد و راه مى گشود و پیش مى آمد. اما در این گیر و دار، تیغى که بر دست او فرود آمد، دست راست او را قطع کرد. با دست دیگر به نبرد ادامه داد و این گونه رجز خواند:

«به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کردید، من تا ابد از دینِ خود حمایت مى کنم و از امام راستینى که یقینى صادق دارد و فرزند پیامبر پاک و امین است.»

عباس، در حالى که شمشیر را به دست چپ گرفته بود، به پیکار خویش ادامه داد، اما یکى از نیروهاى دشمن به نام «حکیم بن طُفیل» که پشت درختى کمین کرده بود، ضربتى بر دست چپ او فرود آورد و آن دست هم از کار افتاد. اما عباس نه از تکاپو افتاد و نه امیدش را از دست داد و این گونه رجز خواند:

«اى نفس، از کافران نترس! تو را بشارت باد به رحمت پروردگار، همراه پیامبر برگزیده خدا... .»

از آن پس، تیرى هم به مشک خورد و آب مشک، همراه امید عباس بر خاک ریخت.

تیرى بر سینه عباس فرود آمد. یک نفر هم از این فرصت استفاده کرده، گرزى آهنین بر سر آن حضرت فرود آورد و لحظه اى بعد، عباس رشید از فراز اسب بر زمین افتاد و در پى ضربات مهاجمان به شهادت رسید، در حالى که 34 سال از عمرش مى گذشت.


شفاعت امت پیغمبر در قیامت با دستان قمر بنی هاشم

عظمت حضرت اباالفضل بر هیچ کس پوشیده نیست اما این روایت به گونه ای از بزرگی این شه زاده در ذهن مجسم می کند که همه ما را به این وجود مقدس  متمایل میکند و عشق او را در دل ما می اندازد:
در رستاخیز اکبر، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جناب امیرالمؤمنین می گویند:
یاعلی، به فاطمه علیها السلام بگو که برای شفاعت و نجات امت من در فزغ اکبر، چه تدبیری دارد؟
حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام به بی بی فاطمه زهرا علیها السلام آن پیغام را ابلاغ می کنند؛ و آن بانو می فرمایند: ( یا امیرالمؤمنین علیه السلام، کفانا لاجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنی العباس)
« ای امیرالمؤمنین، برای ما در مقام شفاعت، دو دست بریده پسرم عباس بسنده و کافی است.»

یا اباالفضل قیامت ما را در همین دنیا برسان ما را از حجاب های اکبر اعمالمان نجات بده و شفاعت زیبایت را در همین دنیا نصیبمان کن و مزه لذت بخش مرگ و برزخ و قیامت را در همین جا نصیبمان کن که تو را باب حاجات آفریدند و ما را مخزن حاجات ...


زیارت گاه عشق

دو روز پس از آن حادثه، پیکر مطهّر سقّاى کربلا، عباس بن على (ع) توسط گروهى از طایفه بنى اسد در کنار نهر علقمه به خاک سپرده شد. امام سجاد (ع) که خود را براى دفن پیکر شهدا به کربلا رسانده بود، بدن هاى مطهّر امام حسین و عباس (علیهما السلام) را درون قبر گذاشت.

مرقد حضرت عباس در کربلا همواره مورد توجه شیفتگان حق بوده است و زائرانش با خضوع و خشوع و ادب، با چشمى اشک بار و با احترام به مقام والا و جاى گاه رفیع این اسوه وفا و فتوّت، آن را زیارت کرده و مى کنند.


 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 201
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 65
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 492
  • بازدید کلی : 48,747