سه راه حل
راه حل اول:
سوره ی جن را بنویسد . در آب کمی حل شود (با مداد یا آب زعفران)و موقع خروج از حمام با آن آب غسل کند خانم مجرد ازدواج خواهد کرد
راه حل دوم:
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند تمام خاستگاری های دخترم به هم مبخورد چه کنم؟ایشان فرمودند سوره ی احزاب را بنویسد داخل ظرف در بسته گذاشته ودر مکان بلندی داخل اتاق بگذارد (مثل کمد یا هر بلندی دیگری)
و او چنین کرد و ازدواج کرد
راه حل سوم:
هر کس 45(ص)را در شب جمعه در کاسه ی چینی به مشک و زعفران بنویسد ودر حین نوشتن بگوید
(یا قاهِرُ یا قَدیم )
و آن را بشوید و بخورد اگر بسته باشد گشاده شود
(خزائن الاسرار/ ص 146)
احساس گناه موهبتی است که اهل دل می توانند آن را پله کمال خود قرار دهند. آدمی اگر گناه نمی کرد، مزه تقرب را نمی یافت. بسان ماهی که تا بیرون نیفته، قدر آب را نمی شناسه. کار خدا بی حکمت نیست که شیطان و درخت ممنوعه را آفرید. احساس گناه یعنی خودشکنی. تا ما خودمان را نشکنیم، به خدا نمی رسیم
ناراحت گناه دریا
احساس گناه کردن، احساسی ریشه دار است که به زمان های بسیار دور برمی گردد؛ آنقدر دور که اگر سر رشته را بگیریم، شاید به بهشت عدن برسیم و زمانی که خدا به آدم و حوا گفت نباید میوه ممنوعه را بخورند اما آنها چنین کردند و در نهایت از بهشت رانده شدند...
فکر می کنید چه چیزی تمام لحظات آنها را خراب می کرد؟! احساس اینکه در گذشته چه بوده اند و ترس و شکی که در قلب آنها وارد شده بود. ما هم فرزندان همان آدم و حواییم و حالا به دلایل گوناگون احساس گناه می کنیم. البته بعضی از ما این حس را بیشتر داریم و بعضی ها کمتر و بعضی هم انگار اصلا این حس را ندارند. راستی شما این حس را دارید یا نه؟
لحظاتی که پریم از احساس گناه لحظات تلخی هستند ندامت از آنچه شده و بازگشتی برای آن نیست، حس تلخ حسرت و سرگردانی، چرا باید این حس کوبنده در وجود ما باشد؟
حقیقت امر این است که ما باطن امور و فلسفه وجودیشان را نمی دانیم و چیزهایی را می خواهیم و دوست داریم که اصلا به نفع ما نیستند و چیزهایی را ناخوش داشته دشمن می داریم که خیر محض برای ماست این حرف من نیست سخن خداوند متعال است در قرآن که می فرماید: «وَ عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ »(سوره بقره آیه 216)؛ در حالی که آن را ناخوش دارید شاید چیزی را، ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانید احساس گناه و پشیمانی از خطایی که از ما سرزده نه تنها بد نیست که دقیقا می تواند یک نقطه عطف باشد چرا که احساس گناه به کسانی دست می دهد که هنوز خداوند متعال به آن ها امید دارد مثلا یک قاتل جانی انسان ها را می کشد و لحظه ای هم احساس گناه نمی کند، او کارش تمام است قلبش تیره تر از آن است که بخواهد این حس تلخ و شیرین را که نقطه سازندگی و زندگی دوباره است تجربه کند .
این حس بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان، بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن، امری مطلوب و پسندیده است؛ ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید
احساس گناه موهبتی است که اهل دل می توانند آن را پله کمال خود قرار دهند. آدمی اگر گناه نمی کرد، مزه تقرب را نمی یافت. بسان ماهی که تا بیرون نیفته، قدر آب را نمی شناسه. کار خدا بی حکمت نیست که شیطان و درخت ممنوعه را آفرید. احساس گناه یعنی خودشکنی. تا ما خودمان را نشکنیم، به خدا نمی رسیم. فرق شیطان و آدم این بود که آدم از گناهش پله ای برای تکاملش ساخت؛ اما شیطان نساخت. آنچه پله تکامل آدم شد، خودشکنی و توبه و استغفار بود و آنچه مایه سقوط شیطان شد، غرور و تکبر بود. خداوند به موسی فرمود: ضع نفسک و تعال: خودت را فرو گذار و بالا بیا. به پیامبر اسلام هم فرمود: واسجد واقترب: سر به خاک بسا و به من نزدیک شو.
این حس بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان، بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن، امری مطلوب و پسندیده است؛ ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید.
معیار این مرز شکنی این است که این حالت، ما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی ما آسیب نرساند و به صورت وسواس گونه ما را از رسیدن به اهداف متعالی باز ندارد.
گناه
جلوی زیاده روی در احساس گناه را بگیرید
اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید و عذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است، بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند. توجه داشته باشیم که دام های شیطان بسیار متنوع و رنگارنگ است.
شیطان که استاد مکر و فریب است برای هر فردی دامی ویژه او دارد؛ برای بندگان با تقوای الهی دامی و برای بندگان فاسق دامی دیگر دارد. هدف شیطان بازداشتن از یاد خداوند و فاصله انداختن بین بندگان و خداوند به هر طریق ممکن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت های آینده و حال ما گردد و حال و آینده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپری سازیم، در واقع شاد کردن شیطان و کمک به او در پیاده کردن اغراض شوم اوست.
آیا شما تصور می کنید همه بندگان خوب و لایق خداوند که به مقام قرب او رسیده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساییده اند همگی از ابتدای عمر، پاک و بی خطا و بی جرم بوده اند؟ خیر، این ویژگی تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند یعنی انبیا و اولیا (علیهم السلام) است و دیگران کم و بیش از خطا و اشتباه در برهه ای از دوران عمر خویش و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی که دوران اوج غریزه و غلبه سستی قدرت و نیرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند.
اگر احساس گناه داری بشارت باد تو را
اگر بعد از گناه احساس گناه به تو دست داد خوشحال باش که هنوز از یاد نرفته ای و به لطف و عنایت و رحمت و پرده پوشی و مغفرت الهی ایمان بیشتری داشته باش و به وعده های حق و بشارت های او خوش گمان تر؛ که خداوند همان گونه که درباره او گمان می کنی با تو رفتار می کند و او را همان گونه که تصور می کنی می یابی!
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یعنی از رحمت خدا نا امید نشوید...»
این در گه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آی
احساس گناه به کسانی دست می دهد که هنوز خداوند متعال به آن ها امید دارد مثلا یک قاتل جانی انسان ها را می کشد و لحظه ای هم احساس گناه نمی کند ، او کارش تمام است قلبش تیره تر از آن است که بخواهد این حس تلخ و شیرین را که نقطه سازندگی و زندگی دوباره است تجربه کند
اینکه هرگاه انسان به خود نظر می افکند معمولاً صحیفه اعمال خود را آلوده و مشوب به رذایل اخلاقی می بیند، در این حال اگر راهی و روزنه ای برای پالایش وجدان از بدی ها نباشد انسان در سراشیبی سیه روزی و شقاوت کامل قرار می گیرد و به سمت نومیدی و غرقه شدن در مرداب رذایل فرو می رود. افزون بر این از جنبه روحی و روانی گناه و خطا در انسان حالتی پدید می آورد که اگر زایل نشود آمادگی بیشتری برای ارتکاب خلاف در فرصتهای آینده خواهد داشت .
بنابراین نباید به صورت افراطی احساس گناه کنید و از رسیدن به قرب حق تعالی ناامید شوید. این حالت انرژی شما را برای تلاش در جهت اصلاح و خودسازی کاهش می دهد و مانع حرکت تکاملی شما خواهد شد. پس هر چه زودتر تغییر وضعیت دهید و با توبه و استغفار صادقانه افکار منفی را از خویش دور نمایید و با فراموش کردن گناهان سابق و حفظ شادابی و نشاط و یقین نسبت به رحمت و بخشش خداوند، زندگی تازه ای را شروع کنید و مطمئن باشید که نه تنها خداوند گناهان شما را می بخشد، بلکه توبه کنندگان را دوست دارد و مورد عنایت خویش قرار می دهد. شک نکنید.
راهکارهی عملی
جهت خلاصی از این افکار و برون رفت از این حالت لازم است تا راهکارهای بیان شده را رعایت نمایید.
1- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید.
2- به سرگرمی هایی که علاقه دارید بپردازید.
3- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.
4- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.
5- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.
6- نماز اول وقت را فراموش نکنید.
7- سعی کنید هر روز چد آیه از قرآن را تلاوت، و در معانی آن دقت کنید.
و در یک کلام داروی شفابخش برای این درد، مراقبت بر اعمال است اهتمام به انجام واجبات و دوری از گناهان .
پرسشگر محترم؛ گرایشات معنوی شما را می ستاییم و به همین خاطر باید به خود ببالید و خداوند منان را شاكر باشید.
ما نیز خوشحالیم كه به چنین افرادی مشورت می دهیم و مورد اعتماد بندگان پاك خداوند هستیم.
اهمیت دادن شما به دعا و مناجات با خداوند با وجود این مشكل نشانه صبر و استقامت شما است. توفیق دعا نعمتی است كه به هر كس داده نمی شود.
دوست عزیز!
با براهین قاطع عقلی اثبات شده كه خدا رحمان و رحیم می باشد و محال است بدخواه بنده ی خویش باشد. او كه قبل از خلقت انسان، غذای او را در سینه ی مادرش قرار می دهد و مهر او را در دل والدینش می كارد تا مراقب و مواظب او باشند، چگونه ممكن است بدخواه انسان باشد؟!
آن خدایی كه بهترین بندگان خویش را برای راهنمایی بشر فرستاد و فرشتگان را واداشت كه بر مقام والای انسان سجده كنند چگونه ممكن است راضی شود كه بنده اش بی جهت سختی بكشد؟!
پس بی شكّ و تردید، بلاها و سختی هایی كه انسان به آنها دچار می شود در صورتی كه نتیجه ی عمل زشت خود شخص نباشد، برای به كمال رساندن انسان و از سر رحمت اوست. لذا او تنها كمال بنده ی خود را می خواهد و كاری را با او انجام می دهد كه به نفع خود اوست. اگر ثروت و رفاه و سلامتی و ازدواج به نفع كمال حقیقی شخصی باشد، به او ثروت و رفاه و سلامتی می دهد و شرایط ازدواج او را فراهم می كند و اگر فقر و بیماری و مشقّت و مجرد بودن به نفع كمال حقیقی شخصی باشد، فقر و بیماری و مشقّت و تجرد را نصیب وی می كند.
همانگونه كه اگر مادر مهربان غذای لذیذ را به نفع كودك خود بداند، او را غذای لذیذ می دهد و آنگاه كه داروی تلخ را برای او مفید تشخیص می دهد، داروی تلخ را در كام كودك دلبند خویش می ریزد. آنگاه كه پدر می بیند فرزندش با تشویق خوب درس می خواند، او را تشویق می كند و آنگاه كه تشخیص دهد فرزندش با تنبیه دنبال تحصیل می رود، او را تنبیه می نماید؛ و این هر دو از سر مهربانی و عطوفت و خیر خواهی است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِمْ، برای خدای عزّ و جلّ بندگانی در زمین هست از بندگان خالص كه خدا تحفه ای از آسمان نمی فرستد مگر اینكه آن تحفه را از آن بندگان بر می گرداند به سوی دیگران؛ و بلایی نازل نمی شود مگر اینكه آن را متوجّه اینان می كند.» (الكافی، ج2، ص253 )
لذا شیفتگان محبّت پروردگار به عمق حوادث نظر كرده، از پشت زلف سیاه و آشفته ی بلایا، صورت زیبای یار را دیده می گویند: «اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشكست لیلی؟»
و جناب حافظ شیرین بیان چه خوش سروده است كه:
به تیغم گر كُشد دستش نگیرم - به تیرم گر زند منّت پذیرم
كمان ابروی ما گو بزن تیر - كه پیش دست و بازویت بمیرم».
*توجه به نكات زیر لازم و ضروری است:
- انسان به هنگام دعا كردن، با قلب و زبان، فقط باید خدا را بخواند و از خدا طلب برآورده شدن حاجت را داشته باشد. گاه انسان در دعا با زبان، خدا را می خواند، ولی در قلب چشم امید به خلق خدا دارد. این خود مانعی است بر سر راه استجابت دعا.
- در هنگام دعا باید «مضطر» بود. مضطر همچون كسی است كه در دریا خود را در حال غرق شدن می بیند و برای خود پناهی جز خدا نمی یابد؛ در این صورت چگونه خدا را می خواند؟
- ما باید به هنگام دعا یقین داشته باشیم كه حقتعالى قادر است- اگر این دعا و خواسته به مصلحت ما باشد و منافات با حكمت الهى و نظام آفرینش و ربوبیت نداشته باشد- حاجت ما را برآورده مىنماید و اگر مصلحت نباشد به بهترین شكلى آنچه كه خیر و صلاح ما را در آن مىبیند عنایت مىفرماید و تشخیص اینكه دعای ما به چه علتی در حال حاضر اجابت نشده است، به عهده ی ما نیست. بلكه آن چیزى كه بر عهده ما و كار و وظیفه ما است دعا نمودن و میل و نیت و قصد و یقین به اجابت آن است؛ مصلحتسنجى و محاسبه خیر و شر آن بر عهده ربالعالمین است. مهم این است كه بدانیم دعا خود عبادت مستقلى است و تنها براى خواستن و برآوردن حوائج نیست. دعا گفتوگو با خدا و خواندن حقتعالى است كه ممكن است در ضمن آن سؤال و تقاضا و درخواست نیز باشد و یا نباشد.
- ممكن است خداوند برای امتحان بنده، حاجت او را ندهد، یا به تاخیر اندازد. اگر در دل، باور كنیم كه همه نقصها از ما است، مشكل حل می شود. حضرت یونس نبی (علیه السلام) گفت: «انی كنت من الظالمین» سپس دعایش مستجاب شد؛ «فاستجبنا له و نجیناه من الغم و كذلك ننجی المومنین»
- اگر به فرض، صلاح ما در برآورده شدن حاجتمان نباشد، خداوند جبران می كند. در روایت آمده كه اگر اجابت دعا به صلاح بنده نباشد، گناهی از او برداشته می شود و یا اگر گناهی نداشته باشد، درجه ای بر درجات او افزوده می شود. براستی آیا این، خود اجابت دعا نیست!
پرسشگر گرامی!
داشتن دغدغه ی ازدواج در سنین جوانی، كه برای دختران به وجود می¬آید، امری طبیعی است و ما نیز شرایط شما را درك می كنیم؛ اما تأخیر افتادن در امر ازدواج، مسأله¬ای است كه در آن عوامل متعددی دخیل هستند كه یكی از مهمترین آن عوامل برای دختران، نبود و یا كمبود خواستگار است.
بعضی از عوامل این مسأله، از حیطه اختیارات انسان خارجند و برخی دیگر، مربوط به خود فرد و خانواده او می شود كه طبیعتاً در این موارد فرد می¬تواند با تغییر دادن آنها موانع را برطرف نماید. ما برخی از این عوامل را كه از اهمیت بیشتری برخوردار هستند مطرح می كنیم.
1-گاهی اوقات موانعی بر سر راه آمدن خواستگاران وجود دارد كه یكی از این موانع در برخی از موارد خانواده¬ دختر هستند. یعنی اگر خانواده دختر به یك ویژگی یا صفت ناپسند اجتماعی، ظاهری، اخلاقی و یا مذهبی در بین فامیل، آشنایان و همسایه¬ها شناخته شوند، در این صورت طبیعی است كه دیگران تمایلی به ارتباط برقرار كردن با چنین خانواده¬ای نداشته باشند. این امر نیز باید مورد توجه خانوادهها قرار گرفته و در صورت لزوم تغییرات لازم را در نحوه برخورد و صفات اخلاقى و آداب اجتماعى خود ایجاد نمایند تا زمینه ازدواج دختران آنها فراهم گردد.
2- یكی دیگر از موانع آمدن خواستگاران وجود ویژگی های ظاهری، جسمانی و اخلاقی ناپسند در خود دختر می¬باشد. یك ویژگی اخلاقی زشت مثل حسود بودن، مغرور بودن، تندخویی یا ... سبب پا پس كشیدن خواستگاران و سطحی شدن روابط فرد با دیگران خواهد شد. رعایت نكردن آداب اجتماعی در گفتار و رفتار سبب بد جلوه كردن انسان در نظر دیگران می شود.
همچنین وضعیت ظاهری هر فرد نشانه و ملاكی است برای تشخیص دادن آنچه كه در ذهن و قلب او می گذرد، بنابراین اگر خانمی با ظاهری شلخته، نامنظم و نامرتب در اجتماعات حاضر شود و یا اینكه شئونات دینی و عرفی را در پوشیدن لباس، آراستگی و آرایش رعایت نكند حتماً برداشت¬های نادرستی از او در فكر دیگران شكل خواهد گرفت كه این مسأله خود مانع بزرگی بر سر راه ازدواج خواهد بود.
3- گاهی اوقات هم موانعی در این مسأله دخالت دارند كه ما انسانها از درك و برطرف كردن آنها عاجز هستیم. مثل اینكه گاهی اوقات مصلحت انسان در كاری كه آن را می خواهد و بر آن اصرار دارد نیست، اما او متوجه نیست.
قرآن كریم در این زمینه كه انسان نمی تواند همیشه صلاح خود را درست تشخیص دهد و گاهی اوقات چیزی را می خواهد كه به خیر و صلاح او نیست و گاهی اوقات چیزی را كه خوب است نمی خواهد، می فرماید: «چه بسا شما چیزی را دوست ندارید ولی خیر شما در آن است و چه بسا شما چیزی را دوست دارید ولی آن چیز برای شما شر است؛ عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لكم» (سوره بقره آیه 216).
در هر حال انسان نسبت به آینده خود ناآگاه است و در این گونه موارد تنها و بهترین راه، توكل بر خداوند و متوسل شدن به امامان معصوم علیهم السلام و دعا كردن است. چه موانع متعدد و بزرگی كه با دعا كردن و توسل از پیش روی انسان برداشته می¬شود تا مسیر زندگی صاف و هموار ¬گردد.
4- محل زندگی نامناسب نظیر محله بدنام و یا جرم¬خیز نیز یكی دیگر از عواملی است كه باعث كم شدن شانس ازدواج یك دختر می¬تواند قلمداد گردد. شایسته است در چنین مواردی جهت تغییر در سرنوشت دختر هم كه شده خانواده وی دست به هجرت زده و محل زندگی خود را تغییر دهند.
5- ضعف در روابط اجتماعی نظیر انزواجویی دختر نیز یكی از این عوامل هستند. در چنین مواردی پیشنهاد می¬گردد چنین دخترانی با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی در مجامع و محافل زنانه نظیر روضه¬های خانگی، مراسم¬ هیأت¬های مذهبی و ... حضور یابند تا زمینه آشنایی مادران نیازمند عروس و یا واسطه¬ها با چنین دختری مهیا گردد.
6- گاهی نیز دختر در محلی زندگی می¬كند كه همتایی برای ازدواج با وی نیست؛ مثلاً دختر مورد نظر دارای تحصیلات عالیه در حد دكتراست و یا اینكه وضع مالی پدرش بسیار بالاست و... در چنین مواردی یكی از راهكارها، هجرت و نقل مكان كل خانواده به محله و یا شهر بزرگتر و یا میهمان شدن خود دختر(در صورت نبودن مانع و با رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی) در منزل یكی از محارم در شهری بزرگتر است.
چند راهكارعملی برای حل مشكل:
1. درمجالس زنانه با ظاهری آراسته وزیبا حاضرشوید.
2. روابط اجتماعی خود را افزایش دهید و سعی كنید دراینگونه روابط با دیگران با گرمی و مهربانی برخورد كنید.
3. درگفت و گوهای خود به صورت غیرمستقیم علاقه و میل خود را برای ازدواج با فرد مومن و متدین ابراز دارید (حتما به صورت غیر مستقیم باشد).
4. مهارتهای زندگی خود را افزایش دهید. برای این كار می توانید در كلاسهای خیاطی گلدوزی و... شركت كنید.
5. چنانچه در رفتار و كردار خود نقاط منفی مشاهده می كنید سعی كنید این نكات را برطرف كنید.
6. بادقت به بررسی موانع ازدواج خود بپردازید و از این موانع لیستی تهیه كنید؛ سپس با تمام وجود سعی در بر طرف كردن این موانع داشته باشید. چنانچه بر طرف كردن این موانع را از توان خود خارج می دانید از افراد آگاه و دلسوز كمك بگیرید.
7. از والدین خود بخواهید برای بر طرف شدن مشكل شما دعا كنند.
بیان راهكارهای معنوی حل مشكل:
1. متوسل شدن به امامان معصوم (علیهم السلام) به ویژه حضرت جوادالائمه (علیه السلام). چه موانع متعدد و بزرگی كه با دعا كردن و توسل از پیش روی انسان برداشته می شود و مسیر زندگی انسان صاف و هموار می گردد. نقل است كه حضرت آیه الله العظمی بهجت (رحمةالله علیه) دراین گونه موارد نماز جعفر طیار (كه در مفاتیح الجنان آمده است) را سفارش می كردند.
2. از امیرالمؤمنین نقل شده كه هر كس قصد ازدواج داشته باشد دو ركعت نماز گذارد؛ در هر ركعت پس از حمد سوره یاسین بخواند و پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد.
3. دو دعا را نیز زیاد بخوانید در قنوت نماز، بعد از هر نماز، در سجده یا هر وقت دیگر:
الف. «اللهم اغننی بحلالك عن حرامك و بطاعتك عن معصیتك؛ خدایا مرا بی نیاز كن با حلالت از حرامت و با فرمانبرداریت از نافرمانیت». برخی از بزرگان توصیه كرده اند این دعا 114 مرتبه در یك مكان مقدس مانند مسجد یا زیارتگاه خوانده شود.
ب. «ربِّ انّی لِما أنزلتَ الیّ مِن خیرٍ فقیرٌ؛ خدایا! بی تردید من به خیری كه تو بر من فرو می فرستی نیازمند و محتاجم».(قصص، آیه 24) قرآن مجید می فرماید كه وقتی موسی گرسنه و تنها و بی سرپناه این دعا را خواند به لطف خدای عالی حضرت شعیب دختر خود را به سوی او فرستاد و او را به دامادی برگزید.
4. برخی به حسب تجربه خواندن و مداومت بر تلاوت آیه 21 سوره روم را برای این منظور كارساز و مفید می دانند و آن آیه چنین است: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ (21) و از نشانههاى خداوند این است كه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در كنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانههایى است براى گروهى كه تفكر مىكنند.
5. دعای «معراج» و «نادعلی» برای گشایش همه گرفتاری ها مفید است.
6. امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر می فرمایند: هرگاه خواستی ازدواج كنی ابتدا دو ركعت نماز بجا بیاور سپس حمد و سپاس خداوند نما و بعد بگو «اللهم أنی اُرید أن أتزوّج، اللهم فاقدر لی مِن النساء اعفهن فرجا، و احفظهن لی فی نفسها و فی مالی، و اوسعهن رزقا و اعظمهن بركه، و اقدر لی منها ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی حیاتی و بعد موتی»؛ خداوندا! من می خواهم ازدواج كنم، خداوندا! برای من پاكدامن ترین زنان را مقرر فرما و كسی كه خویشتن دار از همه نسبت به خود و نگهداری كننده ترین فرد در مالم باشد، كه به واسطه آن نفسم (حالم) و مالم محفوظ بماند، كسی كه فراخ ترین روزی و بیشترین بركت را در زندگی داشته باشد، و از وی برای من فرزندی طیب در نظر بگیر كه جانشینی شایسته در حیات و ممات من باشد.
7. دعاى زیر در اواخر جلد 103 بحارالانوار كتاب النكاح باب «الدعاء عند التزویج» از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل گردیده است. این حدیث ضمن آنكه درخواست از خداست خود بیانگر عالى ترین معیارها در گزینش همسر نیز هست: هر كه قصد ازدواج داشته باشد دو ركعت نماز گذارد در هر ركعت پس از حمد سوره یاسین بخواند پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد و این دعا را بخواند: «اللهم ارزقنى زوجه صالحه ولودا ودودا غیورا قنوعا ان احسنت شكرت و ان اسئت غفرت و ان ذكرت الله تعالى اعانت و ان نسیت ذكرت و ان خرجت من عندها حفظت و ان دخلت علیها سرت و ان امرتها اطاعتنى و ان اقسمت علیها ابرت قسمى و ان غضبت علیها ارضتنى یا ذالجلال والاكرام هب لى ذلك فانما اسالك ولا اجد الا ما قسمت لى»
مطمئن باشید اگر به خداوند متعال توكل كنید و تمام امور زندگى خود را به او واگذار كنید، خداوند به بهترین وجه و شكل به آن رسیدگى خواهد كرد زیرا او خیر و صلاح بندگانش را بهتر از آنها مىداند.
راه های كنترل شهوت:
«پناه بر خدا»
از خداى بخواهیم كه از زمین خوردنها نگه مان دارد، زیرا« لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ؛ اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمىشد».1
بندهى شهوت ندارد خود خلاص * جز به فضل ایزد و انعام خاص
از او عاجزانه بخواهیم ما را بر خاك نگذارد و از افلاك بگذراند؛ مبادا كه گرفتار ذلّت و زمینگیر شهوت و پاىبند بتها شویم. مبادا كه دیر شود و از دستهاى خدا جدا شویم و در زیر پاى شیطان بمانیم، در آن صورت حقیر و خوار خواهیم شد، چرا كه «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛ از گامهاى شیطان پیروى نكنید! هر كس پیرو شیطان شود (گمراهش مىسازد، زیرا) او به فحشا و منكر فرمان مىدهد!».2
حضرت یوسف- علیه اسلام- كه پیامبر خدا بود، در مقابله بر نفس و جاذبه های آن به خدا پناه برد «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی؛ من هرگز خودم را تبرئه نمىكنم، كه نفس (سركش) بسیار به بدیها امر مىكند مگر آنچه را پروردگارم رحم كن».3
اگر حال پیامبری چنین است، حال و روز ما مشخص است، كه همواره باید از خدا استمداد نمود و به ریسمان او چنگ بزنیم تا بتوانیم از ظلمت نجات پیدا كرده و به نور راه یابیم «یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ؛ به خدا ایمان آورد، به دستگیره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نیست و خداوند، شنوا و داناست».4
عروة الوثقى است این ترك هوا * بر كشد این شاخ جان را بر سما
تا برد شاخ سخا اى خوب كیش * مر ترا بالا كشان تا اصل خویش
آری كسی كه دست نیاز خود را به سوی خدا دراز كند، او صدای بنده ی خود را می شنود. در این صورت مگر او بنده اش را در طوفان شهوات رها می كند!!
«خویشتن داری»
راه نزدیك كنترل غریزه ی جنسی ازدواج است. اما برای كسانی كه امكانات ازدواج ندارند و یا ازدواج نموده اند، برای هدایت و كنترل خود باید خویشتن داری كنند «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاكدامنى پیشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند».5
اگر خویشتن داری و پاكدامنی نباشد، حتی افرادی كه ازدواج نموده اند در ورطه ی آلودگی قرار دارند. این مطلب را باید خاطر نشان كنیم كه تحمل و خویشتن داری برای رفع نیازها در تمام مراحل زندگی لازم است. در جوانی به یك صورت و در سنین مختلف به صورت دیگر.
فرض كنید، شخصی یاد گرفته كه نیازهای خود را سریع و به هر صورتی بر طرف كند، اكنون كه دارای فرزند شده است، بچه ها از او طلب ماشین گران قیمت می كنند، به نظر شما اگر این مرد كارمند یك بانك باشد چه مقدار احتمال می دهید كه برای رفع نیاز خود و بچه هایش برای تهیه ی اتومبیل رشوه و یا كارهای از این قبیل انجام دهد؟
آری باید بیاموزیم برای رفع نیازهای خود ظرفیت، خویشتن داری و صبر خود را افزایش دهیم. كسانی كه خویشتن داری را در زندگی سرلوحه ی خویش قرار دهند خداوند راه حل هایی را در پیش پای آنها قرار خواهد داد «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا؛ و هر كس تقواى الهى پیشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند».6
«یاد خدا»
نام و یاد خدا سبب می گردد، فضای فكر و ذهن دارای رنگ الهی شود. در این صورت از كارهای پست و كوچك انسان دور می شود، زیرا نام و یاد كسی را در دل و جان دارد كه بزرگ است و وقتی دل انسان یاد بزرگی را بجا می آورد نمی شود به كار كوچك مشغول شود «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمىدارد، و یاد خدا بزرگتر است»7
هر مقدار نماز خود را زیباتر بجا بیاورید شما را از كارهای زشت بیشتر دور می كند. امتحان كنید داروی بی بدیلی ست.
ذكر حق پاك است چون پاكى رسید * رخت بر بندد برون آید پلید
«راهبردهای عملی»:
1. افكار جنسی را كه به ذهنتان خطور میكند بلافاصله با ذكر خدا و یاد آسیبهای معنوی گناه از ذهن خود دور سازید.
2. اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، تفریح، زیارت، عبادت و سایر فعالیتهای مثبت پر كنید.
3. از نگاه كردن به مواضع جنسی و برجستگیهای بدن دیگران پرهیز نمایید.
4. ایمان مذهبی خود را تقویت كنید و توسل و دعا داشته باشید.
5. از مشاهده اعمال، رفتار و گفتار زوج های جوان خودداری كنید.
6. از معاشرت و سخن گفتن و نگاه كردن به جنس مخالف، حتی كودكان جذاب و خوش سیما خودداری ورزید.
7. خوردن غذاهای محرك و دارای كالری زیاد، مانند خرما، پیاز، فلفل و غیره را به حداقل برسانید.
دوست گرامی، علاقه و تصمیم شما برای دوری از گناه و نیفتادن در دام شهوات نشانه ایمان و آگاهی شماست؛ در واقع شما شرایط لازم برای پاكی و طهارت و بنده خو ب خدا بودن را دارا هستید كه همان آگاهی و ایمان است. به همین دلیل ادامۀ این راه برای شما كار سختی نخواهد بود. برایتان آرزوی موفقیتهای بیشتری داریم.
سالم و سعادتمند باشید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در پاسخ به 2 سؤال، شیوه پیروزی بر افکار شیطانی و تحصیل علم اخلاق را مرقوم کردند که متن آنها را در ادامه میخوانید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در پاسخ به چگونگی پیروزی در برابر افکار شیطانی فرمودند: طبق روایات کاری که قصد انجام آن را دارید، باید به گونهای باشد که در مدخل ورودی آن بتوان گفت: «خدایا به نام تو».
آیت الله جوادی آملی
پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره چگونگی پیروز شدن بر افکار شیطانی
حضرت آیت الله جوادی آملی در پاسخ به 2 سؤال، شیوه پیروزی بر افکار شیطانی و تحصیل علم اخلاق را مرقوم کردند که متن آنها را در ادامه میخوانید.
سؤال اول
چگونه بر افکار شیطانی خود پیروز شویم؟
پاسخ: در روایات ما آمده است: برای انجام هر کار «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بگویید (وسائل الشیعه، ج 7، ص 170)؛ یعنی کاری که قصد انجام آن را دارید، باید به گونهای باشد که در مدخل ورودی آن بتوان گفت: «خدایا به نام تو».
به این ترتیب، ما هیچ کاری را بدون مطالعه، تفکر و عاقبت سنجی انجام نمیدهیم؛ و علاوه بر این، کارهایی را انجام میدهیم که بتوانیم در ابتدای آن بگوییم: «خدایا با نام تو آغاز میکنم». چنین کاری یا واجب است یا مستحب. حرام و مکروه را نمیتوان با نام خدا انجام داد. با این تمهید شیطان همواره در اسارت ماست.
پس،
گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" دو فایده دارد:
1- دقت و عاقبتاندیشی قبل از انجام کار
2- دست زدن به کاری که شایستگی انجام دارد
عمل همراه با علم، افزون بر ماندگاری، موجب شکوفایی آن نیز میگردد. اگر انسان در انجام واجبات تلاش کند؛ مستحبات را تا اندازهای به جای آورد؛ محرمات را ترک کند؛ در حد توان از مکروهات دوری جوید و افراط و تفریط در کارها را کنار بگذارد، موفق میشود
سؤال دوم
برای تحصیل علم اخلاق، از کجا باید شروع کرد؟ به خصوص ما که به اساتید اخلاق دسترسی نداریم.
بخشی از علم اخلاق نظری است که با مطالعه، درس و بحث تأمین میشود. قسمتی از آن هم عملی است که به هدایت و راهنمایی معلم اخلاق وابسته است. اگر انسان به آنچه میداند عمل کند، نخست اثر مثبت اعمال ظاهر میشود، سپس خدای سبحان او را از آنچه نمیداند، آگاه میسازد. در روایات آمده است: «مَنْ عَمِلَ به ما عَلِمَ وَرّثهُ اللّه عِلْمَ ما لَمْ یعْلَمْ» (بحار جلد 65).
عمل همراه با علم، افزون بر ماندگاری، موجب شکوفایی آن نیز میگردد. اگر انسان در انجام واجبات تلاش کند؛ مستحبات را تا اندازهای به جای آورد؛ محرمات را ترک کند؛ در حد توان از مکروهات دوری جوید و افراط و تفریط در کارها را کنار بگذارد، موفق میشود.
مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت میکنند و بوی گندی از قلبش خارج میشود که تا به عرش میرسد، و خداوند به سبب این دروغ، گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است در پروندهی اعمالش مینویسد .
دروغ
دروغ کلید تمام بدیها
هر انسان مؤمنی این را به خوبی میداند که قدم نهادن در مسیر بندگی و اطاعت از فرامین پروردگار هستی، از لوازم ضروری ایمان بوده، به گونهای که بدون آن هرگز به حقیقت ایمان دست نخواهد یافت، و در زندگی هرگز طعم شیرین ایمان واقعی را از اعماق جان خویش نخواهد چشید، زیرا این امر بدیهی است که، کسی که پایه به عرصهی ایمان گذاشته، امّا به دستورات و لوازم آن پایبند نیست، ایمان لقلقهی زبانش بوده و در زندگی صرفاً اسم ایمان را با خود به یدک میکشد، اما از آن بهرهای نبرده است.
چنین کسی در واقع، انسان خسارت دیدهای است که سرمایهی عظیم عمر خویش را به باطل گذرانده و در زندگی به همین ایمان ظاهری دل خوش کرده است، غافل از آنکه، روزی فرا خواهد رسید که پرده از حقیقت پنهانش کنار زده میشود و چشمان خفتهی او بیدار گشته و با ندامتی برخاسته از جان، سرنوشت شوم خود را نظاره گر خواهد بود.
بنابراین اگر کسی به سرنوشت ابدی خویش علاقمند بوده و دوست دارد به سرمایهی عظیم ایمان دست یابد، تا در دنیا و آخرت از برکات مادی و معنوی آن بهرهمند شود، همواره باید در زندگی به فرامین و دستورات الهی گوش فرا داده، و مو به مو آنها را انجام دهد، چرا که زیر پا نهادن دستورات پروردگار هستی، و ارتکاب کارهای ناشایست، چون آتشی خانمان سوز، خرمن ایمان آدمی را به آتش میکشد.
یکی از آن کارهای زشت و ناپسند، که به یقین خشم الهی را به همراه خواهد داشت دروغ گفتن است.
در مکتب حیات بخش اسلام، دروغ به اندازهای مذموم و ناپسند است که از گناهان کبیره بلکه از بزرگترین آنها به حساب آمده است، و در مورد آن وعدهی عذاب سخت داده شده است.
در روایتی یازدهمین اختر تابناک آسمان ولایت، امام حسن عسکری (علیه السلام) در بیانی زیبا و دلنشین، و در عین حال تکان دهنده و آموزنده، پیرامون زشتی دروغ میفرماید: (جعلت الخبائث کلها فی بیت و جعل مفتاحها الکذب) 1. تمام بدیها در خانهای قرار داده شده و کلید آن خانه دروغ است.
بعضیها به خاطر اندیشهی نادرست، و در اثر یک محاسبه کاملاً غلط، به این نتیجه رسیدهاند که دروغ زمانی حرام است که جدّی گفته شود، ولی اگر برای تفریح و شوخی و خنده و امثال این موارد باشد، اشکالی ندارد.در حالی که این اندیشه و تفکر، پنداری است غلط، که به اشتباه بر صفحهی ذهنشان نقش بسته و از واقعیت کاملاً به دور است
فرشتگان الهی دروغگو را لعنت میکنند!
زشتی دروغ به اندازهای است که ملائکه الهی به شدّت از آن متنفر بوده و دروغگو را مورد لعن و نفرین خود قرار دادهاند، در روایتی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در این باره به زیبایی میفرمایند: «إنّ المؤمن اذا کذب به غیر عذر لعنه سبعون الف ملک و خرج من قلبه نتن حتی یبلغ العرش و کتب الله علیه تلک الکذبة سبعین زنیة أهونها کمن زنی بِاُمّه» 2.
مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت میکنند و بوی گندی از قلبش خارج میشود که تا به عرش میرسد، و خداوند به سبب این دروغ، گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است در پروندهی اعمالش مینویسد.
عذابی که مخصوص دروغگویان است!
در روایتی رسول گرامی اسلام میفرماید: در شب معراج دیدم، مردی که بر پشت خوابیده شده و دیگری بالای سرش ایستاده و در دستش چیزی شبیه عصای آهنی که سرش کج باشد، وجود داشت، و سپس میآمد در یک طرف او میایستاد و با آن وسیلهای که دستش بود بر روی او میزد [در اثر این ضربه] دهانش از ابتدا تا انتهای آن قطعه قطعه میشد، و همچنین با آن وسیله بر بینی و چشم او میزد و تا قفا پاره میشد، سپس به طرف دیگر میآمد و همین کار را تکرار میکرد، هنوز از این طرف فارغ نشده بود، که طرف دیگر سالم و به حال اوّل برمی گشت و با او همان کار اوّل را میکرد.
پرسیدم: علّت عذاب این شخص چیست؟ به من گفتند: این مردی است که صبح از خانهاش بیرون میرود دروغی میگوید که زیانش به آفاق میرسد و تا روز قیامت با او چنین عذابی میکنند. 3
دروغ و گناه
دروغ، شوخی و جدی ندارد!
بعضیها به خاطر اندیشهی نادرست، و در اثر یک محاسبه کاملاً غلط، به این نتیجه رسیدهاند که دروغ زمانی حرام است که جدّی گفته شود، ولی اگر برای تفریح و شوخی و خنده و امثال این موارد باشد، اشکالی ندارد. در حالی که این اندیشه و تفکر، پنداری است غلط، که به اشتباه بر صفحهی ذهنشان نقش بسته و از واقعیت کاملاً به دور است.
امیر متّقیان علی(علیه السلام) در کلامی زیبا و دلنشین پیرامون این موضوع میفرماید: «لا یصلح الکذب جد و لا هزل و لایان یعد احدکم صبیه ثم لا یفی له ان الکذب یهدی إلی الفجور و الفجور یهدی إلی النار»4؛ صلاح نیست که انسان دروغ بگوید، چه دروغ جدّی و چه شوخی، و نباید یکی از شما به فرزندش وعدهی چیزی بدهد و به آن وفا نکند، همانا دروغ انسان را به فسق و فجور میکشاند و فجور هم او را به سوی آتش میبرد.
دروغ میگویی تا دیگران بخندند!
یکی از کارهای خوب و پسنده ای که بین مردم رواج دارد، مزاح و شوخی و خنداندن مردم است. این عمل اگر در حدّ اعتدال باشد و آلوده به گناهی نشود، نه تنها کار بدی نیست، بلکه امری پسندیده و شایسته نیز خواهد بود، به گونهای که وجود این خصلت در آدمی، یکی از شاخصههای خوش اخلاقی محسوب میشود.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده که: حضرت به یکی از یاران خود فرمود: شما چگونه با یکدیگر شوخی میکنید. آن شخص جواب داد: بسیار کم. حضرت فرمود: «فلا تفعلوا فان المداعبة من حسن الخلق، و انک لتدخل بها السرور علی اخیک و لقد کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) یداعب الرجل یرید ان یسر»5؛ مزاح و شوخی را ترک نکنید، زیرا مزاح شاخهای از حسن خلق است و شما به وسیله آن شادی را در دل برادر مؤمن خود وارد میسازی و پیامبر (صلی الله علیه و آله) همواره با افراد شوخی میکرد، تا آنها را خوشحال کند.
بعضی از ما انسانها، وقتی در جمعی قرار میگیریم، به هر قیمتی که شده میخواهیم اطرافیان خود را بخندانیم، و لذا به منظور رسیدن به این هدف، گاهی حاضر میشویم دست به کارهای ناشایستی بزنیم که هرگز در خور یک مؤمن واقعی نیست، یکی از آن کارهای ناشایست، دروغ گفتن است، که بعضیها در جمعِ دوستان، آشنایان، فامیل و ... سریعا ًدروغی را از پیش خود دست و پا کرده، و برای خنداندن دیگران آن را بازگو میکنند
بنابراین کلمات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) بیانگر این مطلب است که شوخی امری است پسندیده، که با آن دلهای پژمرده طراوت یافته، و غبار غم و غصه از آنها کنار زده میشود، که اگر ما بخواهیم زندگیای سرشار از نشاط و شادی داشته باشیم و با نیروی مضاعف به کارهای روزمرهی خود بپردازیم، حتماً باید شوخی و خنده، جزء برنامههای اصلی زندگی ما باشد.
نکتهی حائز اهمیّت پیرامون موضوع شوخی و خنده، آن است که بعضی از ما انسانها، وقتی در جمعی قرار میگیریم، به هر قیمتی که شده میخواهیم اطرافیان خود را بخندانیم، و لذا به منظور رسیدن به این هدف، گاهی حاضر میشویم دست به کارهای ناشایستی بزنیم که هرگز در خور یک مؤمن واقعی نیست، یکی از آن کارهای ناشایست، دروغ گفتن است، که بعضیها در جمعِ دوستان، آشنایان، فامیل و ... سریعا ًدروغی را از پیش خود دست و پا کرده، و برای خنداندن دیگران آن را بازگو میکنند.
ما به این دسته از انسانها از سر دلسوزی و مهربانی میگوییم: هرچه سریعتر این عمل زشت و ناپسند خود را ترک کنند، چرا که طولی نمیکشد، این خندهها جای خود را به گریه داده و شما دوست عزیز! به خاطر دل خوشی دیگران باید در چاهی که خود ساختهای گرفتار شوی، و به قول معروف زمستان میرود و سیاهی آن به زغال مینشیند.
وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را جدی بگیرید!
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در ضمن یکی از وصیتهایی که به جناب اباذر داشته فرمودهاند: کسی که عورتش و زبانش را حفظ کند، وارد بهشت خواهد شد.
ابوذر گفت: آیا ما به سبب کلماتی که به زبان میآوریم نیز مورد بازخواست قرار میگیریم؟!
حضرت فرمود: آیا چیزی جزء، کلماتی که مردم به زبان جاری میسازند، آنها را جهنّمی میکند؟! [یعنی عمدتاً مردم به خاطر زبانشان جهنّمی میشوند.] ... ای اباذر! همانا شخصی در مجلسی کلمهای میگوید که اهل آن مجلس را بخنداند، پس به سبب آن در طبقات جهنّم فرو میرود، وای بر کسی که سخن دروغ بگوید تا جمعی بخندد، وای بر او، وای بر او، ای اباذر هر کس خاموش شد، نجات یافت، بر تو باد به راستگویی و هیچ وقت از دهان خود دروغی را بیرون میفکن.6
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
ازدواج مسلما یکی از مهمترین دغدغه های جوانان می باشد و در جامعه امروز این امر مهم با دشواری های عدیده ای روبه روست اگر بخواهیم مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایم مقوله را نادیده بگیریم باز هم این فکر که آیا میتوانم همسر خوبی پیدا کنم؟ و یا بعد از ازدواج چه پیش خواهد آمد جوانان عزیز را به خود مشغول میدارد و بسیاری دنبال ذکر و یا دعایی هستند که بوسیله ان هم مشکل ازدواجشان حل شود و هم اینکه خود را آرام کنند و یقین بخشند به خیریّت امرشان.
از آنجا که هیچ شالودهاى، مقدستر از بناى رفیع ازدواج در اسلام نیست. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزویج»؛ «هیچ بنایى در اسلام محبوبتر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است»: (وسائل الشیعه، ج 14، ص3). و هر ملتى در دین و آیین خود به نوعى از آن بهرهمند است. دین اسلام بیش از همه بر آن تأکید دارد و براى آن آثار و فواید مهمى بیان کرده است.
نقش دعا در امر ازدواج
دعا براى فراهم شدن زمینه ازدواج یا همسری شایسته از کارهای مستحب و مورد ترغیب خداوند است چرا که قبل از اقدامات شخصى و تصمیم گرفتن بر اساس فهم و شناخت فردى، به خداوند روى آورده و از او خیرخواهى نمودهاید و از او هدایت جستهاید. لذا در روایات متعدد حضرات ائمه علیهم السلام ما را به دعا کردن و نماز خواندن براى دست یافتن به یک ازدواج موفق توصیه و سفارش نمودهاند. کافى است با حسن اعتماد و قلب پاک رو به درگاه الهى آورید و دعا کنید. توجه شما را به روایت زیر جلب مىکنیم:
از امیرالمؤمنین نقل شده که هر کس قصد ازدواج داشته باشد دو رکعت نماز گذارد و در هر رکعت پس از حمد سوره یاسین بخواند و پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد. به علاوه، این دعا را نیز در قنوت نماز و بعد از هر نماز، در سجده و یا هر وقت دیگر زیاد بخوانید:
«اللهم اَغنِنی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِطاعَتِکَ عَن مَعصیتِک»؛« خدایا مرا بی نیاز کن با حلالت از حرامت و با فرمانبرداریات از نافرمانیت». برخی از بزرگان توصیه کرده اند این دعا 114 مرتبه در یک مکان مقدس مانند مسجد یا زیارتگاه خوانده شود.
خواندن این دعای قرآنی نیز مفید است: «رَبِ ِانّی لِما اَنزَلتَ اِلیَّ مِن خَیرٍ فَقیر» ؛ «خدایا! بی تردید من به خیری که تو بر من فرو می فرستی نیازمند و محتاجم». (قصص، آیه 24). قرآن مجید می فرماید که وقتی حضرت موسی گرسنه و تنها و بی سر پناه این دعا را خواند به لطف خدای تعالی حضرت شعیب دختر خود را به سوی او فرستاد و او را به دامادی برگزید.
انشاءالله دعاهای قرآنی برای همه ما مفید بوده و ظرفیت استفاده از آنها را داشته باشیم. همچنین دعای معراج و نادعلی برای گشایش همه گرفتاری ها از جمله مسأله ازدواج مفید است.
با توکل به خداوند و توسل به اولیای الهی از خداوند بخواهید که هر چه زودتر مشکل حل شود. مطمئن باشید اگر به خداوند متعال توکل کنید و تمام امور زندگى خود را به او واگذار کنید، خداوند به بهترین وجه و شکل به آن رسیدگى خواهد کرد.
چند راهکار مجرب برای راحت شدن امر ازدواج
1. در هر شبانه روز، یک بار زیارت عاشورا و دعاى توسل را با توجه کامل به نیت این حاجت قرائت کنید.
2. در شب جمعه غسل کنید (غسل مستحبى) و بعد از نیمه شب، نماز امام زمان (عج) را بخوانید (کیفیت آن در مفاتیح الجنان در ضمن اعمال شب جمعه آمده است).
3. سه روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و روز جمعه نماز جعفر طیار به جاى آورید (کیفیت آن در مفاتیح الجنان در ضمن اعمال روز جمعه آمده است). این عمل که مورد توجه بزرگان دین بوده، در استجابت دعا بسیار مؤثر است.
4. سوره های ناس و فلق را زیاد بخوانید.
5. خوش اخلاق و خوش برخورد باشید.
ازدواج
6. به سر و وضع و آراستگی ظاهری خود بیشتر برسید و از شلختگی اجتناب کنید. البته با رعایت حلال و حرام و اجتناب از خودآرایی در مقابل نامحرم.
7. بعد از هر نماز سه بار سوره توحید بخوانید و حتما از خداوند بخواهید که مشکل شما را حل نماید.
8. دعا، توکل، توسل و نذر صلوات برای روح اولیاء خدا معمولا مشکل گشا بوده است.
9. تقوا پیشه کنید. قرآن کریم می فرماید: « و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب»؛ «کسی که به واجبات عمل و از گناهان دوری نماید، خدای مهربان راه خروجی برایش قرار می دهد و روزیش را از جایی که حساب نمی کند، می رساند».
با توکل به خداوند و توسل به اولیای الهی از خداوند بخواهید که هر چه زودتر مشکل حل شود. مطمئن باشید اگر به خداوند متعال توکل کنید و تمام امور زندگى خود را به او واگذار کنید، خداوند به بهترین وجه و شکل به آن رسیدگى خواهد کرد.
بسیاری از جوانان مخصوصا دختر خانم ها در سنی خاص به فکر ازدواج می افتند و مدام به این موضوع فکر میکنند و اگر به هر دلیلی شرایطی برای این امر فراهم نباشد همه ابعاد زندگیشان تحت تأثیر قرار میگیرد و احساس سر خوردگی میکنند و تا جایی که ممکن است به افسردگی برسند . شما عزیزان نباید نگران باشید زندگی و سرنوشت خود را به دست خداوند متعال بسپارید و دیگر نگران چیزی نباشید و با خود مدام تکرار کنید که خداوند به مصلحت من آگاه تر است و مطمئنا خیرم را پیش خواهد آورد. و شک نکنید که انشاء الله هر چه زودتر همسرمناسبی برای شما پیدا میشود .
البته دقت داشته باشید که مواردی که برای شما پیش می آید را سرسری و با معیارهای نادرست رد نکنید و برای هر موردی که پیش می آید وقت بگذارید و فکر کنید و همه جوانب را بسنجید و این مستلزم این است که شما شناخت کافی از خود و خواسته هایتان داشته باشید تا بتوانید تصمیم گیری دقیق و عاری از ندامت داشته باشید .
بسیاری از علمای اخلاق و روانشناسان نکاتی را که مهمتر است به این ترتیب بیان میکنند
1. تدین و دیندار بودن فرد.
2. اخلاق نیک داشتن، که منظور داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع است.
3. شرافت و اصالت خانوادگی، که منظور نجابت و پاکی خانواده است.
4. عقل ،که در واقع همان نور افکنی است که جاده زندگی را روشن می کند.
5. کفویت و تناسب
به گزارش شیعه آنلاین، مرکز خبر حوزه در آستانه سالروز میلاد فخر کائنات، رسول اعظم، خاتمالنبیین حضرت محمدبن عبدالله چهل نکته ناب از سیره آن حضرت را تقدیم ارادتمندان ساحت قدسی نبی عظیمالشان اسلام کرد.
دائماً متفکر بود
اکثر اوقات ساکت بود
خلقش نرم بود
کسی را تحقیر نمیکرد
دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمیآورد
حقی پایمال میشد از شدت خشم کسی او را نمیشناخت تا اینکه حق را یاری کند
هنگام اشاره به تمام دست اشاره میفرمود
وقتی خوشحال میشد چشمها را به هم مینهاد
بیشتر خندههای آن حضرت تبسم بود
میفرمود حاجت کسانی که به من دسترسی ندارند را ابلاغ کنید
هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام میکرد
با مردم انس میگرفت و آنان را از خود دور نمیکرد
در همه امور اعتدال داشته و افراط و تفریط نمیکرد
زبان خویش را از بیان سخنان غیرضروری کنترل میکرد
در انجام وظیفه به هیچ وجه کوتاهی نمیکرد
بافضیلتترین فرد نزد پیامبر خیرخواهترین آنان برای مردم بود
پیامبر در هیچ محفل و انجمنی نمینشست و برنمیخاست جز آنکه به یاد خدا باشد
در مجالس جایگاه خاص برای خود برنمیگزید
هنگامی که بر جمعی وارد میشد در جای خالی مینشست و به یاران خویش دستور میداد این گونه عمل کنند.
هر کس برای رفع نیاز رجوع میکرد نیازش را برآورده میکرد یا با کلام دلنشین آن حضرت قانع میشد.
رفتار پیامبر آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان میدانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار یکسان بود
مجلسش مجلس بردباری، حیا، صدق و امانت بود
عیبجو نبود و از کسی هم تعریف زیاد نمیکرد
پیامبر نفس خود را از سه چیز پرهیز میداد جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری
هرگز کسی را سرزنش نمیکرد
در پی لغزشهای مردم نبود
سخن نمیگفت مگر در جایی که امید ثواب در آن وجود داشت
سخن کسی را قطع نمیکرد مگر این که از حد متعارف تجاوز میکرد
به آرامی و متانت گام برمیداشت
کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود
رسول خدا (ص) شجاعترین، بهترین و سخاوتمندترین مردم بود
پیامبر در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود
پیامبر بر روی زمین مینشست و غذا میخورد
با دست خویش کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت
آنقدر از ترس خدا میگریست که جای نماز آن حضرت نمناک میشد
هر روز هفتاد بار استغفار میکرد
لحظهای از عمر بابرکت خویش را بیهوده نمیگذرانید
دیرتر از همه مردم به خشم میآمد و زودتر از همه راضی میگشت
با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست میداد و مصافحه میکرد وقتی به کسی دست میداد بیش از او دست خویش را باز نمیکشید
با مردم شوخی میکرد تا مردم را خوشحال سازد
امام صادق(ع)فرمودند:
انی لاکره للرجل ان یموت و قد بقی خلة من خلال رسول الله صلی الله علیه و اله لم یات بها.
من خوش ندارم کسی بمیرد در حالی که هنوز برخی از آداب پیامبر (ص) را به جا نیاورده است.در این نوشتار، در قالب پرسش و پاسخ، به بررسی برخی مفاهیم و پاسخگویی به برخی شبهات درباره «توسل به ائمه اطهار علیهم السلام» میپردازیم؛ تا با آگاهی و بصیرتی کاملتر، دست توسل به دامان رسول خدا وائمه(علیهم السلام) زنیم، محورهای زیر مورد نظر بوده است:
- توسل یعنی چه؟
- چگونه توسل کنیم؟
- کجا جای توسل است؟
- توسل در سیره مسلمانان چه سابقهای دارد و سرآغاز مخالفت با آن، از کجا بوده است؟
- نظر آیات و روایات درباره توسل چیست؟
- تفاوت توسل با پرستش چیست؟
درآمد
از دیرباز درباره توسل و کمکجستن از اولیای دین، سؤال و کنکاش میشده است و میشود. با ظهور برخی از فرقههای کجاندیش و افراطی و تسلط آنان بر مکه و مدینه و با بهرهگیری از منابع نفتی و رسانههای جمعی، دستیازی به عقاید و اندیشههای صحیح مسلمانان، هدف تیرهای مسموم ایشان قرار گرفت. در این راستا، ابتدا شیعیان و اندیشه زلال شیعی و سپس دیگر مسلمانان مدنظر بودند. از اینها گذشته، روشنسازی حقائق و معارف ناب، وظیفهای بر گردن ماست. ازاینرو، پرسشهای مهمی را در این جزوه مطرح کردهایم که درباره توسل مطرح شده است و با بیانی ساده و رسا به آنها جواب دادهایم.
پرسش 1: معنای توسل چیست؟
پاسخ: توسل بهمعنای تمسکورزیدن به وسیله برای رسیدن به خواسته است. این کار باید همراه با رغبت و خواست انسان باشد.[1] مقصود از توسل، پناهبردن و تمسکجستن به اولیای الهی (پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام)) برای برآوردن نیازهاست.
پرسش 2: آیا توسل بهمعنای دورزدن حاکمیت الهی نیست؟
پاسخ: ازآنجاکه نظام هستی براساس قوانین خاص الهی و نظام اسباب و مسببات است که همه تحت حاکمیت خداوند است، چنگزدن به یک یا چند سبب برای رسیدن به خواسته، بهمعنای دورزدن حاکمیت الهی نیست. مقصود از توسل، تمسکجستن به پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) برای دستیابی به هدف است؛ بدینگونهکه آنان را آبرومندان درگاه خدا میدانیم و خداوند آنان را وسیله تقرب به درگاهش قرار داده است. بدینسان، خود ایشان در نظام اسباب و مسببات، از اسباب جریان فیض الهی واقع شدهاند.
پرسش 3: آیا میتوان افرادی را آبرومندان درگاه خدا دانست، بهگونهایکه دعاهایشان اجابت شود؟
پاسخ: در درستی این سخن جای تردید نیست. علاوه بر امکان، دلیل قرآنی و روایی برای این مطلب وجود دارد. در تاریخ هم نمونههایی واقع شده است. در قرآن کریم از حضرت عیسی(علیه السلام) بهعنوان وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت یاد شده است:( إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین) (= آنگاهکه فرشتگان گفتند: «ای مریم، خداوند تو را به کلمهای ازجانب خود مژده میدهد که نام او مسیح عیسیبنمریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است.»)[2]
حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «مردم در دنیا دو گروهاند: گروهی بهخاطر دنیا تلاش میکنند و دنیایشان آنان را از آخرتشان باز داشته است؛ دربار? بازماندگان خود از تنگدستی وحشت دارند، ولی خویش را در امان میدانند؛ لذا عمر خود را در راه منافع دیگران فانی میسازند. گروهی دیگر بهخاطر آنچه بعد از دنیاست، کوشش میکنند؛ اما سهم آنها از دنیا بدون عمل به آنها میرسد. آنها هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم میبرند و هر دو سرا را با هم دارند؛ در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، بهگونهایکه هرچه بخواهند، خداوند از آنها دریغ نمیدارد.»[3]
پرسش 4: آیا توسل ریشه قرآنی و روایی دارد؟
پاسخ: دلایل قرآنی و روایی گوناگون و متعددی دراینزمینه وجود دارد. برای نمونه:
1. وقتی فرزندان حضرت یعقوب(علیه السلام) برای آمرزشخواهی دستبهدامان پدرشان شدند و درواقع به او متوسل شدند، او ایشان را نهیب نزد که چرا خودتان مستقیم به در خانه خدا نمیروید؛ بلکه جواب مثبت داد. قرآن کریم این قضیه را نقل کرده است و هیچ نفی و نهیای نمیفرماید: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ) (= گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما بد کردیم.»)[4] از آن مهمتر، جواب مثبت پیامبر معصوم، حضرت یعقوب(علیه السلام) است که فرمود: )قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ( (= گفت: «بهزودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزند? مهربان است.»)[5] بنابراین، قرآن کریم توسلجستن فرزندان یعقوب(علیه السلام) به پدر را نقل میکند و اینکه حضرت یعقوب(علیه السلام) مهر تأیید بر کارشان زده است. هیچ اشکالی نیز بر این کار نمیگیرد.
2. در قرآن مجید درباره توسلجستن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) (= و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند.)[6] این مهم برای هم? افراد و برای همه دورانهاست و فرقی بین دور? پیش از مرگ حضرت و پس از آن ندارد. همچنین فرموده است: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[7] مصداق کامل «وسیله» بهتصریح روایات، خود آن بزرگواران هستند. همچنین سیره دائمی مسلمانان از دور? رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تاکنون بر آن بوده است و هیچکس مخالفتی نکرده است؛ مگر اقلیت کجاندیش وهابیت که درمیان برادران اهلسنت ما هم در اقلیت هستند. آنان با بهرهگیری از امکانات نفتی و رسانهای و سوءاستفاده از موقعیت خاص مکه و مدینه، به تبلیغات منفی پرداختهاند.
3. خداوند متعال می فرماید: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[8] در این آی? شریفه، راهکار نزدیکشدن به خداوند نشان داده شده است. میفرماید: «برای نزدیکشدن به او، وسیلهای بجویید.» البته عنوان «وسیله» عام است و شامل تمام چیزهایی میشود که بنده را به آفریدگار خود نزدیک میکند: عقاید صحیح، اخلاق نیکو، کارهای نیک، جهاد با دشمن، جهاد با نفس، صفات پسندیده، بندگی، انواع عبادت (نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امربهمعروف، نهیازمنکر، تولی، تبری)، کمک به مستمندان، صله رحم و... .[9] در نهجالبلاغه از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است: «بهترین چیزی که بهوسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خداست که قل? کوهسار اسلام است؛ همچنین جمل? اخلاص (لاالهالاالله) که همان فطرت توحید است و برپاداشتن نماز که آیین اسلام است و زکات که فریض? واجب است و روزه ماه رمضان که سپری است دربرابر گناه و کیفرهای الهی و حج و عمره که فقر و پریشانی را دور میکند و گناهان را میشوید و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانی میکند و انفاقهای پنهانی که جبران گناهان میکند و انفاق آشکار که مرگهای ناگوار و بد را دور میسازد و کارهای نیک که انسان را از سقوط نجات میدهد.»[10] بنابراین راه نزدیکشدن به خدا منحصر به یک عمل و یک راه نیست.
از راههای مهم نزدیکشدن به خداوند، توسلجستن و تمسک به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و اولیای الهی است. درواقع، مصداق کامل «وسیله» در آن بزرگواران محقق شده است. از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است: (أنا وسیلته) (= من وسیله اویم.)[11] وهمچنین فرمود: «هیچ امتی از وسیله بهسوی خدا بیبهره نیست.»[12] در تفسیر قمی آمده است: (تقربوا الیه بالامام) (= بهواسطه امام به خدا نزدیک شوید.)[13] از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده است:(الأئمة من ولد الحسین، مَن أطاعهم فقد أطاع الله و مَن عصاهم فقد عصی الله، هم العروة الوثقی و الوسیلة الی الله) (= امامان از نسل حسین(علیه السلام) هستند. هرکسکه فرمانشان را بَرد، فرمانبرداری خدا را کرده است و هرکسکه نافرمانیشان کند، خدا را نافرمانی کرده است. آنان ریسمان محکم و وسیله بهسوی خدایند.)[14]
پرسش 5: آیا سیره مسلمانان در طول تاریخ، توسل به بزرگان دین بوده است؟ آیا توسل در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) سابقه داشته است؟
پاسخ: مسلمانان در طول تاریخ، به اولیای دین توسل میکردهاند. ریش? توسل به صدر اسلام برمیگردد. مسلمانان از دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و پسازآن تاکنون، به توسل اهمیت دادهاند و هیچگاه از توسل به اولیای دین غافل نبودهاند. طبق روایتی که بیهقی (از بزرگان اهلسنت) در دلائلالنبوه از انس آورده است، عمر برای طلب باران به صحرا رفت و عباس، عموی پیامبر را بههمراه خود برد تا مسلمانان او را واسطه بین خود و خدا قرار دهند و به او متوسل شوند. او درضمن دعا گفت: «بار خدایا، ما در دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بههنگام قحطی به رسول تو متوسل میشدیم و امروز به عموی پیامبرت متوسل شدهایم؛ پس باران رحمتت را بر ما فرو فرست.» و باران بارید.[15] پس معلوم می شود که توسل از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در میان مردم معمول بوده است.
تقیالدین سبکی شافعی در کتاب شفاءالسقام بهنقلاز ابوالجوزاء آورده است که گفت: «مردم مدینه به قحطی شدید افتادند. شکایت به عایشه بردند. گفت سراغ قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روید و دریچهای از سقف بگشایید که مانعی بین قبر و آسمان نباشد.» این کار را کردند و باران بسیارخوبی بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند. آن سال را عامالفتق نامیدند.» سبکی از این جریان بهعنوان توسل مردم به قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یاد میکند.[16] دارمی نیز در کتاب سنن خود، این ماجرا را نقل کرده است.[17]
رجوع به اهلبیت(علیهم السلام) در همه زمینهها بهدستور شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است؛ مثل حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث منزلت و... . صاحب بصائرالدرجات در کتاب خود از محمدبنحکیم از امامکاظم(علیه السلام) نقل میکند که فرمودند: (...إِنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ جَمِیعَ دِینِهِ فِی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَجَاءَکُمْ ِممَا تَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فِی حَیَاتِهِ وَ تَسْتَغِیثُونَ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ) (= خداوند جان رسولش را نستاند مگر آنکه هم? دستورات حلال و حرام را کامل ساخت و تا زنده بود، همه آنچه بدان نیاز داشتید، آورد و آنچه برای آن به او و اهلبیتش پس از مرگشان پناه میبرید و دست نیاز برمیدارید، فراهم ساخت.)[18]
پرسش 6: اگر مقتضای توحیدِ کامل این است که انسان از هیچکسی جز خدا یاری نخواهد، پس توسل به اولیای خدا هم نباید صحیح باشد؟
پاسخ: مقتضای توحید این است که جز الله، کسی را خدا ندانیم و سر تعظیمِ پرستشگری دربرابر کسی جز او خم نکنیم و برای غیر او سجده نکنیم. اما یاریخواستن از غیرخدا، با عقیده توحید منافاتی ندارد. مگر ما در امور عادی خود بهسراغ افرادی نمیرویم که توانایی برآوردهسازی نیازمان را دارند؟ مگر برای درمان سراغ دکتر و برای ساختمانسازی سراغ بنا و برای ساخت در و پنجره سراغ نجار و آهنگر نمی رویم؟ مگر اینها یاریخواستن از ایشان نیست؟ بلی، یاریخواستن از غیرخدا بهعنوان آنکه تمام امور تنها بهدست اوست و او توانایی انجام آن را مستقلاً و بدون اجازه خدا دارد، مردود است. هیچکس از ما نیز این عقیده را ندارد. عقیده ما این است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهلبیت(علیهم السلام) به اذن خدا نیازهای ما را برآورده میسازند. پس توسل به صالحان، با توحید منافاتی ندارد.
پرسش 7: چگونه توسل با بعضی از آیات ظاهراً مخالف با آن، جمع میشود؟
پاسخ: وهابیها و سلفیگراهای کجاندیش، برای رد توسل و شفاعت، به آیاتی از قرآن مجید تمسک میکنند که مربوط به مشرکان و بتپرستان است و هیچ ربطی به محل بحث ندارد. مثلاً گروهی از مشرکان به عبادت عیسی(علیه السلام) یا عزیر(ع) یا جن یا بت پرداختند. قرآن کریم مشرکانی را بهشدت نهیب میزند که اقدام به پرستش بتان و جنیان یا حتی مثل عیسی(ع) و عزیر(ع) کردهاند. میفرماید: «این معبودهای شما هیچ مشکلی را نمیتوانند حل کنند؛ بلکه خودشان وسیلهای را برای تقرب میجویند.»(قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْویلاً أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً) (= بگو: «کسانی را که غیر از خدا، معبود خود میپندارید، بخوانید. آنها نه میتوانند مشکلی را از شما برطرف سازند و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان میخوانند، خودشان وسیلهای (برای تقرب) به پروردگارشان میجویند که هرچه نزدیکتر باشد. آنان به رحمت او امیدوارند و از عذاب او میترسند؛ چراکه عذاب پروردگارت، همواره درخور پرهیز و وحشت است.»)[19] در این آیه باز سخن از مشرکان است. درحقیقت، این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال میکند که پرستش و عبادت آلهه، یا بهخاطر جلب منفعت است یا دفع زیان؛ درحالیکه اینها قدرتی از خود ندارند که مشکلی را برطرف سازند و نه حتی مشکلی را جابهجا کنند؛ چون خودشان نیز برای حل مشکلات به در خانه خدا میروند؛ خودشان سعی میکنند به ذات پاک او تقرب جویند و هرچه میخواهند، از او بخواهند.[20]
وهابیان بهدلیل دگماندیشی نتوانستهاند یا نخواستهاند این دو مقوله را از هم جدا سازند. مهمترین تفاوت در دو نکته اساسی است:
1. بتپرستان در مقام پرستش بتان خود بودند؛
2. آنان را مستقل در برآوردهساختن نیازهای خود میدانستند.
حالآنکه هر دو مطلب در توسل منتفی است؛ چون ما عقیده داریم که تنها معبود، خدای یگانه است و هیچیک از ما هیچ پیامبر و امامی را نمیپرستیم؛ بلکه آنان را بندگان برتر خدا می دانیم. همچنین آنان را مستقل در برآوردن نیازهایمان نمیدانیم؛ بلکه آنان را دارای آن آبرو و موقعیتی میدانیم که دعا و شفاعتشان پذیرفته است. بهتعبیر برخی از مفسران،[21] آن بزرگواران درهای رحمت الهی در روی زمین هستد و خداوند دستور داده است که خانه را از در آن باید وارد شد: (وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها)[22]
پرسش 8: آیا «توسل» به معصومان(علیهم السلام) با توحید عبادی منافات ندارد؟ آیا توسل به اولیای خدا و شفاعتخواستن از آنان شرک نیست؟
پاسخ: توسل به بزرگان اصلاً بهمعنای پرستش آنان نیست، تا با توحید در عبادت منافاتی داشته باشد؛ چون توحید عبادی منحصردانستن خداوند به عبادت است و روشن است که معبودِ همه، جز ذات باریتعالی کس دیگر نیست. دربار? اولیا و بزرگان دین، نه عقیده به الوهیت و خدایی آنان داریم و نه آنان را فاعل مستقل و ناوابسته میدانیم. پس کسی در توسل دچار شرک نمیشود؛ زیرا وقتی شرک خواهد بود که آن بزرگواران را مستقل در برآوردهسازی حاجات خویش درنظر آوریم. ولی وقتی آنان را آبروداران درگاه ربوبی بدانیم که برای ما دعا و شفاعت میکنند و با اذن خداوند، اقدام به برآوردن حاجات ما میکنند، دیگر مجالی برای این توهم باقی نمیماند.
پرسش 9: باتوجهبه آیه(ایاک نعبد و ایاک نستعین)، استمداد از ائمه(علیهم السلام) برای شفای بیماران چه معنایی دارد؟
پاسخ: این دو هیچ ربطی به هم ندارند. عبادت تنها برای خدا واقع میشود و پرستش غیر الله شرک و کفر است. بهترین بندگان خدا، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند. حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: (کفی لی فخراً أن اکون لک عبداً) (= خدایا، برای من همین افتخار بس که بند? تو باشم.)[23] کمکخواهی از امامان بهمعنای پرستش آنان نیست؛ بلکه بهمعنای این است که چون آن بزرگواران، آبرومندان درگاه الهی هستد، با کمکجویی از ایشان به نزد خدا بروند و از خدا شفای بیمارشان را بخواهند. یا چون آن بزرگان، آبرومندان دستگاه الهی هستند، به ایشان این قدرت را دادهاند که با اجازه الهی بیماران را شفا دهند. در هر دو صورت، این، بهمعنای پرستش ایشان نیست؛ چون توانایی ایشان نیز از خدا و به خواست و اجاز? اوست. بنابراین همهچیز به ذات باریتعالی برمیگردد.
پرسش 10: آیا احتمال ندارد واسطهقراردادن اولیای خدا و معصومان(علیهم السلام) به درگاه خدا، موجب پرستش آنها شود؟
پاسخ: خیر، معنای پرستش، درخواست همراه با اعتقاد به الوهیت است. پرستش، نهایت خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت معبود است؛ درحالیکه جایگاه اشخاص و اولیای الهی از جایگاه ربوبی جداست و همه آنان در جایگاه بندگی او قرار دارند و هیچ بندهای، گرچه در رتبه اول عبودیت باشد، نمیتواند پرستیده شود. غلوکنندگان بهدلیل ضعف معرفت و پیروی از هواهای نفسانی به این دام افتادهاند و امامان ما این افراد را لعن کردهاند.
همه کارشناس مسائل اجتماعی شدهاند و پای صحبت هر کسی مینشینی میتواند ساعتها از در و دیوار و مردم و مسئولین انتقاد کند و به همه بفهماند که من هم از مسائلی که در اطرافم میگذرد سر در میآورم و میتوانم آنها را درک کنم و شاید آنها را به چالش بکشانم .
اما در این میان مشکلی که وجود دارد و دامن گیر خیلی از ما شده این است که نقش خودمان را در مشکلات جامعه نادیده میگیریم بدین معنا که هر جامعه ای خواه ناخواه با مشکلات زیادی مواجه است که میتوان علتهای مختلفی را برای آن به تصویر کشید اما در کنار همه این مشکلات خود ما هم در صورتی که عملکرد بدی در جامعه داشته باشیم میتوانیم علت به وجود آمدن بسیاری از مشکلات شویم .
نکته قابل توجه در این میان این است که قبل از اینکه از هر چیزی خواه جامعه و خواه مسئولین و خواه اطرافیان خود انتقادی بکنیم کمی به کارهای خودمان بیندیشیم که آیا عملکرد من هم در جامعه تأثیر دارد یا خیر؟ و اگر من کاری که با قانون و اخلاق و دین مخالف است انجام بدهم آیا این عملکرد بد من هم میتواند سبب بروز بعضی از مشکلات شود؟
جواب این سؤال کاملاً روشن است که افراد در جامعه به مثابه اعضای یک جامعه هستند و عملکرد فردی چه خوب و چه بد میتواند در جامعه موثر باشد و جامعه را به سوی خوبیها و یا به دره سقوط و هلاکت راهنمایی کند .
پس حال که عملکرد ما این قدر در جامعه موثر است بیایید همه کارهای خودمان را به نحو احسن و جامع و کامل و بدون هیچ نقص و عیبی انجام دهیم چرا که ما خداوندی داریم که همه کارهای خود را به نحو احسن انجام میدهد و بارها فرموده است:
1) بهترین سرگذشتها را بیان میکند:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ به ما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآن: ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت میکنیم)( یوسف: 3)
2) بهترین بیان را دارد :
(وَ لا یَأْتُونَکَ به مثلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً: و برای تو مَثَلی نیاوردند، مگر آنکه [ما] حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم.)( الفرقان : 33)
3) بهترین آفریدگار است:
(الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طین: همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.)( السجدة : 7)
4) بهترین سخن را نازل کرده است :
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ : خدا زیباترین سخن را نازل کرده است)(الزمر: 23)
حال خداوندی که تمام کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد از ما خواسته است تا ما هم کارهایمان را به نحو احسن انجام دهیم و فرموده است :
(وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا: و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید)( هود: 7)
پسوردهای موفقیت
پس برای اینکه موفقیت را دریابید یکی از پسوردهای مهم برای ورود در سرزمین موفقیت این است که همه کارها را به نحو احسن انجام دهید:
1) در تصرفات و فعالیتهای اقتصادی به بهترین شکل عمل کنید:
(وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْط: و به مال یتیم - جز به نحوی [هر چه نیکوتر]- نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید.)(انعام: 152)
2) با مخالفان خود با بهترین روش بحث کنیم:
(ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای.)( النحل: 125)
3) بهترین سخنان را قبول کنیم:
(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ : به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.)( الزمر : 18)
4) در روابط اجتماعی به بهترین شکل برخورد کنیم :
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ:و نیکی با بدی یکسان نیست.[بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.)(فصلت: 34)
تعداد صفحات : 14