loading...
اندیشه های دینی
سامان امیری بازدید : 163 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
  • اگردختر و پسری همدیگر را برای ازدواج انتخاب کرده باشند ، اما خانواده آقا پسر راضی نباشد ، آیا مشکل پیش خواهد آمد؟
    گرچه این مباحثی تکراری است چاره ای نیست باید مطرح بشود . بله دخترم ،  این کاملا لازم و ضروری است . به مادرها و پدرها بزرگوار خطاب میکنم بدون دلیل ، برای علل کم اهمیت یا بی اهمیت ، با ازدواج مخالفت نکنید . متاسفانه ما گزارشهایی را داریم که خانم و آقا همتای هم هستند مشکل خاصی هم نبوده اما پدر و مادر به یک دل واهی یا کم اهمیت و سلیقه ای و مثلا به دل من ننشسته و دماغ او اینجور است ، مثلا چون از نزدیکان مامان یا بابا است مخالفت میکنند . اولا شما بزگترها خیلی مخالفت نکنید و سخت نگیرید و بدانید اگر ما مانع ایجاد کنیم و مفسده ای برای این ازدواج کردن باشد که هست ، متاسفانه مفسده دارد مسئول خواهیم بود .چون ایشان خانم هستند اهمیت ویژه ای دارند و اگر آقایی این سوال را مطرح میکردند و میگفتند خانواده دختر راضی نیستند آنجا بار کمی ، سبک تر بود و ضرر کمتر بود ولی اینجا دختر سوال می کنند رضایت خانواده پسر خیلی مهم است . زیرا اگر رضایت آنها نباشد چون پدر مادر هستند ، خدای نخواسته توفیقاتی از شما سلب میشود . او پدر است ، میخواهد از فرزندش حمایت مالی بکند . نه ، این آقا پسر شاغل است و نیاز مالی به پدرش ندارد ، خودش داماد میشود و مجلس میگیرد . بالاخره این پسر حمایت عاطفی و اجتماعی از طرف پدرش نیاز دارد و شما حمایت پدر شوهر را نیاز دارید مهمتر از آن با مخالقت مادر شوهر نمیتوان کنار آمد . چون مادر در زندگی رکن اساسی هستند  اگر از پسرشان  و شما حمایت نکنند ، مهم است . فرض کنید این ازدواج صورت میگیرد ، مادر شوهر از این دختر خانم حمایت نکند ، اعتنا نکند و حتی بی حرمتی بکند و این خانم هستند که لطمه می خورند . شما خانم هستید و احتیاج به توجه دارید . برای ما آقایان نه این مهم نیست . دربی توجهی ، بهم نمی ریزیم ولی شما در زندگی خیلی رنج میبرید . یک ضرب المصل ایرلندی میگوید:  گر زن را دو نیم کنی برایش آسانتر است تا به او بی اعتنایی کنی .
    من به همه جوانها توصیه میکنم رضایت خانواده ها را جلب کنید یا مشکلات بعدی ایجاد نشود.
    آیا اگر خانواده ها از هم دور باشند یا حتی خانواده پسر در شهرستان باشد و چند ماهی یکبار همدیگر را ببینند فکر میکنید باز مشکل ایجاد میشود.
    چقدر من بگویم توی ایران فقط دو نفر ازدواج نمیکنند  بلکه خانواده ها با هم ازدواج میکنند عزیزان و خانم هایی که این فکرها را میکنند می گویم ، اینجا ایران است اینجا غرب نیست . بله در غرب این طوری است . مهم دو نفر هستند که با هم ازدواج می کنند خانواده ها راضی باشند یانباسند مهم نیست . ارتباط هم با هم ندارند. خیلی مثل خانواده های ما مهم  نیست . خانواده هایی دارند که پدر خانم را هیجده سال است ندیده اند . گفته ببینیم پدر خانم ما چه قیافه ای است. رستوران دعوتش کرده هر کدام پول غذای خودشان را حساب کرده اند . بعد میگویند  خوشبخت شدیم خدا حافظ . اینجا  ایران است در اروپا عمه و خاله جایگاهی ندارند ولی در ایران واقعا جایگاه دارند. پدر و مادر این آقا پسر فردا میخواهند پدر بزرگ و مادر بزرگ بچه شما بشوند . برادر او میخواهد عموی بچه شما بشود خواهر او میخواهد عمه شما بشود .از طرف خانم ها هم همینطوراست . این را جدی بگیرید . رضایت خانواده ها شرط است . مگر شما میتوانید با شوهرتان این را شرط کنید که رابطه ات را با خانواده قطع کن . مگر چنین چیزی میشود او الان عاشق است ، کر و کور است او میخواهد به این خانم برسد . بعد از ازدواج چشمهایش را باز میکند و میخواهد برود مادرش راببیند خانم میگوید مگر شرط نکرده بودیم  . و پسر میگوید مگر میشود من رابطه ام را با مادرم قطع کنم . خانم مگر شما میتوانید رابطه ات را با مادرت قطع کنید . به این قولها گوش نکنید . بفرض هم که بگذرد باور کنید اگر مردی از مادرش بگذرد از شما راحت تر میگذرد . وقتی به پدر و مادرش وفادار نیست  به شما هم وفادار نخواهد بود .
    مطمئن باشند قطع رابطه ، قطع رحم است و گناه دارد و شما با این شرطی که میگذارید شرط گناه میگذارید چون شرط باطل است . این شرط باطل ضمن عقد است این دید را اصلاح کنید . حالا میدانید چه اتفاقی می افتد ؟ این شرط عملی نمیشود شما عاشق هم هستید ، زوج جوان عین دو کبوتر عاشق کنار هم . چون خانواده اش راضی نیستند در ارتباطات یا تلفن ها کم کم تردیدها و تحریکاتی ایجاد میشود ، پچ پچ هایی که کم کم خواهر شوهر و مادر شوهر در گوش آقا پسر میکنند . حالا این دو کبوتر عاشق بعد از مدتی توی سرو کله همدیگر میزنند و این دو عاشق دشمن هم میشوند.
    من میگویم جایی که ادله واهی و بیخودی است ، سخت نگیرید . حالا خانواده هایی هستند که میگویند پسر من واقعا کر و کور شده است پسر هجده ساله عاشق خانم بیست و پنج ساله شده است خانواده میگوید به صلاح شما نیست . او کر و کور است ولی پدر و مادر بر اساس عقل این را میگویند والدین خدمت میکنند تا آنجا که میتوانند باید بنشینند صحبت کنند حالا اگر موقعیت خاص بود نیاز به مشاوره دارد و باید نتیجه بگیریم چه کار کنیم . شما باید مقابله کنید .
  •  میخواهیم عروسی کنیم و مادرم راضی نمیشود و می گوید باید عروس را طلاق بدهی،  با اینکه همسرم را دوست دارم ولی بخاطر حرمت مادرم ، می خواهم زنم را طلاق بدهم . بنظر شما درست است؟
  • من گمان نمیکنم این مادر بخاطر دلایل واهی این تقاضا را از پسر بکند. قابل قبول نیست . زیرا مادر می داند که طلاق یکی از مبغوض ترین کارهاست و عرش الهی را میلرزاند . احتمالا اینجا باید مشکلی باشد که چنین الزامی می کنند . مثلا یک تنش جدی بین مادر و عروس پیش آمده یا عروس منتخب مادر شوهر نبوده و مادر هم مجبور شده و محبتی به عروس ندارد و حتی اگر هم این باشد ، من صلاح نمیدانم. الان دو جوان عقد دائم هم هستند . مراسمی گرفتند ، هزینه ای صرف شده ، بحث آبروی خودشان است . و لطمه ای که به پسر و دختر میخورد . لذا من تقاضا میکنم از این اصرار دست بردارید و ببخشند . حتی اگر تنش و مشکلی بوده ، عفو کنند. بزرگان باید ببخشند . عروس خانم ، اگر شما هم جسارتی کردید ، بروید، تفقدی کنید . از دلشان در بیاورید ، معذرت خواهی کنید . اشکالی ندارد. این کار باعث ، قوام زندگی شما میشود . در دین چقدر دستور داریم که عذر خواهی کنید و برادر عزیز،  به شما عرض میکنم ، شما هم میتوانید ، نقش داشته باشید . روابط بین مادر و همسرتان  را مدیریت کنید. حتی با دروغ ، تا بتوانید این مشکل را حل کنید . انشاءاله این اتفاق بیفتد و مادر عروس خانم را ببخشند . حالا اگر این اتفاق نیفتد و  کار به اینجا برسد ، شما نباید از مادر اطاعت کنید . اینجا جایش نیست . مراجع تقلید ما فرموده اند : کانون خانواده مهم است و صرف پدر و مادر ، نمیتواند عاملی باشد که بسمت طلاق بروید . اطاعت وقتی واجب است که اولاٌ اطاعت ممکن باشد و ثانیا مفسده ای نداشته باشد که این مفسده  دارد . انشاءاله کار به اینجا نکشد ، که پسر به حرف مادر گوش کند.
  •  
  • آیا ممکن است این ملاکهای همسر گزینی در نسل های مختلف متفاوت باشند ؟ مثلا پدر بزرگ و مادر بزرگ بگونه ای فکر می کنند و پدر و مادر بگونه ای و فرزند به گونه دیگری . چه کار کنیم این ها بهم دیگر نزدیک شوند و کدام بر دیگری اولی است ؟ 
  • هرکسی ، جایگاه  خودش را دارد . پدر و مادر وظیفه شان است که برای ازدواج فرزندان اقدام بکنند. ما در آیات شریفه قرآن داریم : و انکح ایاما منکم و الصالحین من عبادتکم و امائکم . شما ملزم هستید برای ازدواج بچه هایتان اقدام کنید . این دستور قرآن است . پدر و مادر اقدام می کنند ، معرفی میکنند ، زمینه سازی می کنند و پیشنهاد ازدواج بعهده والدین است . ممکن است جوان خجالت  نشود . حتی ممکن است تا احساس نکند که پدر و مادر آمادگی ازدواج او را داشته باشند  خجالت بکشد که  مطرح کند . و انکح ایاما منکم به پسر و دختر مجرد گفته میشود و الصالحین من عبادکم و امائکم ، همان بنده و برده و کنیزه ها هستند که در آن زمان داشتند و قرآن میگوید که برای صالحان آنها هم به فکر ازدواج باشید . زمینه سازی کنند ، برای رفع مشکل مالی اقدام کنند و رایزنی کنند و معرفی کنند . جوان عزیز ، مواردی را مادر و خواهر می بینند و وظیفه این ها است.  حالا اگر فرزند احساس کرد که مورد خوبی است ، می روند و می بینند و ما توصیه مان این است که جوانان به معرفی والدین بیشترتوجه کنند ، مخصوصا مادر و خواهر که برای اولین بار می روند و می بینند ، چون  زن هستند و زن شناس . برای جوانانی که خودشان به خواستگاری می روند و به این آداب و رسوم اهمیت نمیدهند و بعداً دچارمشکل میشوند ، بحثی خواهیم داشت . یکی اینکه او زن شناس نیست و نمیتواند بشناسد ولی مادر میتواند بشناسد چون خودش زن است و او دقت دارد . مادر معرفی میکند ، ممکن است عمه ، دایی ، همکار و همکلاسی در دانشگاه هم معرفی کنند ، اشکالی ندارد .  چقد رخوب است و ثواب هم دارد . روایت از حضرت علی (ع) داریم : افضل شفاعات ان تشفع بین اثنینی فی نکاح حتی یجمع الله بینهما  . بهترین واسطه ، واسطه گری بین دو نفر برای نکاح است تا اینکه خداوند بین آنها جمع کند . ولی الزامی نیست که فرزند شما فردی را که شما معرفی کرده اید ، بپذیرد .
  •  
  •  بنظر شما یک جوان باید همسر آینده اش را صرفاً بر اساس انتخاب پدر و مادر انتخاب کند و اگر این طور نیست ، به پدر و مادرها بگویید : این قدر سختگیری نکنند .
  • اگر منظورتان این است که بر اساس ملاکهای والدین ، همسر را انتخاب کنیم و ازدواج کنیم ، خیر.  این اشتباه است . چون شما میخواهید ازدواج کنید و جوان هستید و ملاک برای ازدواج دارید و شما میخواهید با دختر خانم زندگی کنید نه پدر و مادرتان . ولی اگر منظور همین است که من قبل از طرح سوال توضیح دادم ، یعنی همان که مادر و خواهر معرفی میکنند ، توصیه میکنم  مخالفت نکنید. یک مطلب ، این است که ازدید آنها انتخاب کنیم و کسی که از دید آنها مطلوب است ، انتخاب ما باشد . ما در اینجا میگوییم خیر . و یک مطلب اینکه ، آنها معرفی می کنند و شما  حق انتخاب دارید که بپسندید یا نپسندید . تعصب در این مسئله اشتباه است . چه کسی دلسوزتر از مادر و پدر است؟ آنها رایزنی میکنند ، اصلا آداب و رسوم ما این است که آنها رایزنی کنند زیرا شما نمیتوایند به خانواده طرف زنگ بزنید که من میخواهم از دختر شما خواستگاری کنم زیرا این در شأن شما نیست و خانواده دختر هم قبول نمی کنند . پس شما بخاطر معرفی آنها مقاومت نکنید . ممکن است یک همکلاسی و یا یک همکار کسی را معرفی کند مگر شما تعصب به خرج میدهید ؟ پس چرا برای معرفی مادر ، تعصب به خرج می دهید . شما معرفی غریبه را می پذیرید ، خوب معرفی مادر را هم بپذیرید . ولی خودتان را ملزم به انتخاب نکنید. این آقا پسر می گویند : سخت میگیرند . اگر منظور تحمیل است که خیلی خطرناک است . ما در قضیه ازدواج ، یکی خود تحمیلی  و یکی  دیگرتحمیلی داریم . بعضی مواقع مادر تحمیل می کند ، مادر بزرگ ، تحمیل می کند. این خیلی خطرناک است .او میخواهد یک عمر زندگی کند . البته الان ، بخاطر تحصیلات و بالارفتن سطح فرهنگ مخصوصا در شهرهای بزرگ ، تحمیل های قدیم را کمتر داریم . الان یک مدل تحمیل مدرن داریم . به دختر خانم میگوییم این آقا را دوست داشتید ؟ می گوید : خیر . می گوییم : پس چرا قبول کردی ؟ میگوید : بخاطر اشک های مادرم ، آه پدرم ، قهر پدر . این خیلی خطرناک است . به مادر های عزیز میگویم : چرا اشک می ریزید ؟ حالا طرف پسر برادرتان است ومامان  او را می پسندد  و علایقی دارد و سلیقه شما او را می پسندد ،  دختر شما نمی پسندد و به خاطر اشک های شما میگوید : بله . ولی اشک های شما بعداً جانسوز تر خواهد بود . تحمیل عاطفی نکنید . به جوانان هم میگویم : شما این تحمیل را قبول نکنید . الان مقداری اشک می ریزند و بعد خودشان را یک جوری وفق میدهند . ولی بعداً برای مادر جانسوزتر خواهد شد . حالا دخترشان اسمش روی  کسی است و اگر در عقد باشد باز بهتر است ولی اگر ازدواج کرده باشد و فرزند هم داشته باشد و آن موقع بخواهد جدا شود ، اشک های مادر خیلی جان سوزترخواهد بود.
  • آیا این درست است که فرزندان بدون توجه تجربیات پدر و مادر و فقط با متکی بودن به عشق و علاقه ، ازدواج کنند ؟      
  • ما در همه امور زندگی ،  به غیر از والدین مشورت می کنیم . حضرت علی (ع) میفرمایند : هیچ پشتوانی مثل مشاوره نیست . و هیچ پشتوانی محکم تر از مشاوره و مشورت با دیگران نیست . حالا چرا ما در ازدواج ، با پدر و مادر مشورت نکنیم ؟ غریبه ، فقط جایگاه مشاور را دارد . از اطلاعات او استفاده می کنیم ولی دلسوز ما نیست . پدر و مادر دلسوز ما هستند و خوبی ما را میخواهند و با شما رابطه عاطفی دارند . آنها خوبی ما را میخواهند . اصل مشاوره در ازدواج مهم است . روایت داریم : نعم المُظاهرت المشاورة . مشاوره چه خوب پشتیبانی است .  من شاور رجال ، شارک ها فی امورها . کسی که با اهل فن مشاوره میکند در عقل آنها شریک میشود . شما اصل مشاوره را جدی بگیرید و با پدر و مادر جدی تربگیرید  . زیرا آنها یک رابطه عاطفی هم با شما دارند . دلسوزی پدر و مادر کجا  و دلسوزی دایی و مشاور کجا ؟ این ها را جدی بگیرید .
  •  آیا جوانانی که خودشان تحصیلات عالیه دارند و روانشناسی  و جامعه شناسی خوانده اند ، باز هم احتیاج دارند از تجربیات و نظرات پدر و مادرشان  استفاده کنند ؟
  • قطعاً باید از تجربیات آنها استفاده کنند . درست است عاقل و فرهیخته هستند و تحصیلات عالیه دارند. ولی روایت داریم : لا تستغنل العاقل عن المشاوره . آدم عاقل هم از مشاوره مستغنی نیست . بله درست است علم چیز خوبی است . ولی تجربه کجا و علم کجا ؟ تجربه را نمیتوان با تحصیلات بدست آورد . بله تحصیلات دارند ولی تجربه در ازدواج ندارند . پدرها برای پسرها و مادرها برای دخترها  و شاید از جهاتی برای دختر ، مشاوره با پدر بهتر باشد زیرا پدر مرد است و همچنین مادر برای پسر بهتر است . ما نمی گوییم که شما تحصیلات دارید ، مشاوره نکنید . آنها تجربیاتی دارند و شما از آنها استفاده می کنید . حضرت علی (ع) به فرزندش فرمود : پسرم از تجربیات من استفاده کن . من یک باراین مسیر را رفته ام .

  •  رضایت خانواده ها در ازدواج چقدر مهم است و آیا ممکن است نارضایتی والدین ،  مشکلاتی را پیش بیاورد ؟
    خانواده مهم است . در کشور ما دو خانواده با هم ازدواج میکنند . مثل غرب نیست که دو جوان با هم ازدواج کنند . جوانان چاره ای ندارند جز اینکه خانواده ها را ، راضی کنند . وقتی دو خانواده راضی نیستند ، برای جوانها اضطراب و استرس می آورد و پیامد آن اضطراب است . بعد ، از تجارب خانواده در مورد ازدواج ، نمیتوانند استفاده کنند . وقتی خانواده راضی نباشند ، خودشان را کنار می کشند . و تجارب خودشان را ، در اختیار شما قرار نمیدهند . گذشته از این ، شما به حمایت مالی خانواده تان نیاز دارید . حالا آقا بگوید : من خودم شغل دارم و نیاز مالی ندارم . خوب درباره حمایت عاطفی چه می گویید ؟ شما باید از طرف خانواده و والدین  حمایت بشوید . الان آقایی با خانمی ازدواج کرده اند ، خانواده پسر راضی نبودند . بفرض آقا پسر آنها را مجبور کند . ولی آیا عروس این خانواده ، نباید از مادر شوهر محبت ببیند ؟ یکی از موارد تنش در زندگی ها همین مورد است که مادر شوهر ، این عروس را نمی پذیرد . ممکن است ده سال گذشته و دو تا بچه هم دارند ولی مادر شوهر هنوز دلش با این عروس صاف نیست . متاسفانه آزار می بینند و اذیت می شوند . باید حمایت عاطفی داشته باشند . حالا دختر خانمی خانواده اش را اجبار کرده و با آقا پسر ازدواج کرده اند . خانواده حمایت اجتماعی از داماد نمیکنند . یعنی اینکه تحویلش بگیرند ، در جمع     معرفی اش بکنند ، احترام بگذارند و این کارها را نمیکنند . حالا  این خانواده کیست ؟ پدر و مادر . اگر شما خدای نخواسته ، دل پدر و مادر را بدست نیاورید و رنجشی در آنها ایجاد شود ، خداوند توفیقاتی الهی را از شما سلب میکند . خیلی ها توفیقات الهی از آنها سلب شده است . ما از رنجش آنها نگران میشویم و دغدغه داریم . کسانی هستند که درهای متعددی به رویشان بسته شده است . این قضیه را جدی بگیرند و رضایت خانواده مهم است .
  •  میخواستم به پدر ها و مادرها بگویید که این قدر ، در انتخاب همسر فرزندانشان  ، سخت نگیرند .
    اگر واقعا این باشد اشتباه است و ما نمی پذیریم . یک وقت سخت گیری پدر و مادر حق است .     می بینند جوانشان کر و کور شده است و دارد به راه اشتباه می رود . اینجا سخت گیری میکنند . اینجا خوب است . اینجا وظیفه دارند سخت گیری کنند و جلوی ازدواج را بگیرند . چون به نفعش است . الان جوان گرم است ، بعد که سرد شد ، می بیند طرف برایش مناسب نیست . پس اینجا باید سخت گرفت . ولی اگر سخت گیری بر اساس  دلایل بیخود باشد ، بر اساس حب و بغض باشد ،  ما داشته ایم که خانم هیچی کم نداشته ، ولی مادر آقا می گوید : چون من خودم نشانش نکردم . خوب حالا شما نشان نکردید . دایی یا فرد دیگری واسطه بوده . بله درست است مادر دوست دارد خودش اقدام کننده باشد . ولی شما نباید اینجا سخت بگیرید . این یک عشق خیابانی نبوده که این قدر سخت می گیرید . یا پدر می گوید : چون از نزدیکان مادرت است . این ها حب و بغض است . یا برعکسش مادر می گوید : این از نزدیکان پدرت است . این ها واقعاً سخت گیری های بیخود است . مثلا طرف همه شرایط  را دارد ولی میگویند : خوب احوال پرسی نکرد . بله اگر طرف بی ادبی کرده یا بی حرمتی کرده ، بله این نگران کننده است . گاهی تعصب ها ، این که می گویند : همشهری ما نیست . این ها دلیل نمیشود . گاهی اختلاف فرهنگی است . این مهم است و بعداً به آن اشاره خواهیم کرد . من موردی داشتم که مادر میگفته : چهل کیلومتر راه با ما اختلاف دارند . خوب این چه مشکلی دارد ؟ گاهی میگویند : هم محلی ما نیست .  هم لهجه ما نیست . این ها سخت گیری ها ی بی جهت است . و این است که جوانان درد دل دارند و به ما میگویند به والدین بگویید سخت گیری نکنند .
  •  جوانی بیست و یک ساله هستم و به خواستگار خانمی رفتم که پنج سال از من بزرگتر است . پدر و مادرم مخالف هستند . ولی خانم همه شرایط لازم را دارند . آیا ممکن است این اختلاف سنی مشکل ایجاد کند ؟
    ما این سوال را قبلا عرض کردم . ولی چون مهم است باز آن را تکرار می کنم . توصیه ما این است که دقیقا برعکس این باشد . اگر شما بزرگتر بودید .خیلی خوب بود و مطلوب است . حالا اگر همسن بودید باز مشکلی نبود و حتی اختلاف شش ماه الی یکسال بود و خانم بزرگتر بود اشکالی نداشت . ولی این اختلاف سنی پنج سال خیلی مشکل ایجاد می کند . من برای این مشکل هفت دلیل آوردم .  1-خانم ها زودتر به بلوغ می رسند . خانم رشد عقلانی می کنند و شما آن رشد را نکرده اید . و شما مشکل بُعد فکری میشوید ما دوست داریم شما قُرب فکری داشته باشید . یکی از عوامل تنش درزندگی ، همین بُعد فکری است که فکر خانم و آقا ، بهم نمیخورد  و بهم نزدیک نمی شوند .                  
    علت دیگر این است که هورمونهای جنسی در خانم ها زودتر فروکش می کند  و در سن بالای چهل و چهل و پنج به سمت سرد مزاجی می روند . آقا این جور نیست و ایشان هنوز احتیاج دارند و مشکل پیش می آید و ممکن است به خطا بروند . و خانم می خواهد باردار بشود و این زایمانها بریا خانم پیری زودرس می آورد و خانم می شکند . و مهمتر از این ها ، ایشان جلوی اقتدار شما را    می گیرد . جزء ویژگی های منحصر بفرد آقایان ، اثبات اقتدار است . منظورمان قلدری و زورگویی مرد نیست . اقتدار به این معنا که دوست دارد مرد خانه باشد . دوست دارد متکا باشد . دوست دارد خانم او را قبول داشته باشد و به او تکیه کند . الرجال قوامون علی النساء . دوست دارد حالت اقتدار داشته باشد . وقتی خانم بزرگتر است نیم گذارد آقا اقتدارش را اثبات کند . نقش مامان را پیدا می کنند  نقش نوجوان را برایشان پیدا می کند . می گوید : دیر نکنی ، زود بیایی و معمولا این جور برخورد می کنند . و این برای مرد چیز جالبی نیست . گذشته از این ، عرف نمی پذیرد . خانم و آقا باید وقتی در خیابان راه می روند مردم بگویند خانم و آقا هستند نه اینکه بگویند این پسر خانم است . واقعا چند سال که می گذرد مردم فکر می کنند پسر اول این خانم است . این قدر اختلاف ظاهر دارند . در ضمن خانواده هم نمی پذیرند . ایشان هم گفته اند پدر و مادر م راضی نیستند ولی این را بگویم عرایض ما کلیّت دارد ولی عمومیت ندارد . ما می گوییم : پسر من ، شما این مشکلات را ببین . ممکن است آقای  بگوید : من با همه این ها کنار می آیم البته اگر عقلایی تصمیم بگیرند . و گرنه اگر عاشق شده اند و کر و کور شده اند که اصلا فکر نمی کنند . اگر عقلایی تصمیم بگیرید و ببینید میتوانید کنار بیایید ، ما حرفی نداریم . این مثل بحث دیانت نیست که بتوانیم از آن بگذریم . ما      می گوییم اگر دو طرف دین دار نباشند ، نمیتوانند با هم زندگی کنند . و دچار مشکل میشوند . ما این ها را می گوییم که شما عاقلانه جلو بروید .
    البته ما موارد داشته ایم ، خانمی بیست و پنج ساله میخواهند با آقای پنجاه ساله ازدواج کنند و         می گویند من مشکلی ندارم و دوست دارم و این جور آدمها هم هستند و این استثنا هم دارد .

  • دختری را در دانشگاه پیدا کرده ام و میخواهم ازدواج کنم ولی مادرم مخالفت می کند در حالیکه مادرم اجازه داده بود که خودم انتخاب کنم . لطفا راهنمایی بفرمایید .
    اینکه مادرها مخالفت می کنند این است که مادر از اینکه اقدام برای ازدواج پسرش می کند  لذتی می چشد و تا شما در جای ایشان قرار نگیرید نمیتوانید درک کنید . و این را حس نمی کنید . بطور معمول ، مادر از اینکه خودش برای پسرش اقدام کند ، لذت می برد . البته همه این طور نیستند . و یکی اینکه برای خودش حقی قائل است . نه ماه اون را باردار بوده و دو سال به او شیر داده و بعد با تمام سختی ها او را بزرگ کرده و این حق را برای خودش قائل است که اقدام کند نه انتخاب کند . شاید مادر عزیز فکر میکنند این آقا با خانم مدتی دوست بوده اند . ولی اگر یک جوان عاقل که مادر او را قبول دارد بگوید فردی را در دانشگاه پیدا کرده ام و فکر می کنم مناسب است . هیچ وقت مادر حساسیت نشان نمیدهد . چرا حساسیت نشان دهد ؟ چون جوان خودش را می شناسد و اصلا هم مقاومت نمی کند . و آقا پسر هم می گوید مادر جان اگر صلاح می دانید اقدام بفرمایید . اینکه مادرها مقاومت میکنند همان قضیه است که می داند جوانش عاطفی است و با  یک دختر بیست ساله که پر از منبع انرژی است رابطه برقرار کرده است و اینجا دغدغه دارد . چطور مادرها برای انتخاب رشته شما حساس نیستند ؟ این هم انتخاب است . چرا دخالت نمیکنند ؟ زیرا می دانند شما در انتخاب رشته احساسی عمل نمیکنید . خیالشان راحت است که شما کلی مشاوره کردید و با تعقل جلو        می روید لذا در انتخاب رشته نکور شما دخالت نمی کند . ولی اینجا پای یک دختر که پر از انرژی و عاطفه است در میان است و پسر نوجوان بیست و یک ساله شان است که اینجا دغدغه دارند . شما گفتید قبلا موافق بوده اند حالا شاید شما اصرار کردید و وادارشان کردید . و حالا فهمیده اند رابطه داشته اید و نگران شده اید و برنامه ما را هم می بینند و بیشتر متوجه این داستانها میشوند .

  • می خواهم  با پسری ازدواج کنم خانوداه هایمان  مخالف هستند و پسر به من گفته فرار کنیم و بعد ازدواج کنیم . آیا این فرار مشکلاتی را برای من پیش می آورد ؟  
    بله این خیلی خطرناک است . بدون تردید پشیمان می شویید . شما با این کار حمایت خانواده هایتان را از دست می دهید . شما قاعدتا شهر را ترک می کنید و از آنجا می رویید و حمایت خانواده را از دست می دهید . حمایت اقتصادی خانواده را از دست می دهید و این خیلی مهم است . الان خانواده مخارج عروسی پسر ودختر را می دهند  ، باز آنها مشکل اقتصادی دارند . و این گونه افراد که حامی ندارند ممکن است در دام های انحرافی هم بیفتند . و بفرض پسر وضع مالی خوب هم دارد و در شهر دیگر خانه ای هم می خرد ، آیا شما حمایت عاطفی نمی خواهید ؟ بیشتر این ازدواج ها آخرش به خوبی ختم نمیشود . زیرا شما الان کر و کور شده این و احساسات شدید دارید . آیا فکر   می کنید این احساس و عشق تا آخر می ماند ؟ خیر این عشق فرو کش می کند و چشمانتان را باز  می کنید و می بینید اطرافتان خالی است . احساس خلأ و غربت و دوری از وطن می کنید . بفرض با هر بدبختی است شما ادامه بدهید و بچه دار بشویید . آِا بچه شما دایی و خاله و عمه و پدر بزرگ و مادر بزرگ نمی خواهد ؟ دختر خوبم تقاضا می کنم این کار را نکنید . پسر عزیزی که دارید وسوسه میشویید که این کار را بکنید پشیمان می شویید . من در این سالها در این مورد استثنایی ندیدم . بعد دیگر روی برگشت به خانواده را ندارند و خانواده آنها را نمی پذیرد .
  •  آیا میشود پسر بدون اجازه مادر به خواستگاری برود و ازدواج کند ؟
    شرط صحت ازدواج ، رضایت مادر نیست . البته در دختر خانم رضایت پدر شرط است ولی پسر این طور نیست . اما شرط صحت اخلاقی و معنوی هست . رضایت پدر و مادر را جدی بگیرید. جوانان ما باید بدانند که پدر و مادر ، چه جایگاه ویژه ای در دین ما دارند . این قضیه را جدی بگیرید . سعی کنید رضایت مادر را جلب کنید . با محبت و رابطه عاطفی بیشتر و یا حتی با فرستادن واسطه مثل مادر بزرگ . زیرا آنها سعی   می کنند رضایت مادر خود را جلب کنند بنابراین حرف مادر بزرگ را گوش می کنند . عموما در فرهنگ ما خواستگاری بدون والدین را نمی پذیرند . پسر حتی اگر با پدر و برادر خود به خواستگاری برود ، باز هم سراغ مادر را از آنها می گیرند . معمولا در فرهنگ ما این خیلی مهم است . در فرهنگ غرب خیلی به پدر و ماد رکاری ندارند . و برایشان مهم نیست . اولا به شما جواب نمی دهند و ثانیا رضایت ماددر ، رضایت خداست . این رضایت توأم با دعا ، بدرقه راه شماست . سرمایه زندگی شماست و باعث توفیقاتی میشود . وقتی مادر در خواستگاری همراه شماست ، اضطراب شما کم میشود . در ضمن درصد خطای ازدواج شما کم میشود . شما میتوانید از تجارب آنها استفاده کنید.  از حمایت عاطفی و مالی آنها برخوردار شوید  بفرض شما با این خانم ازدواج کنید بالاخره این خانم عروس خانواده شماست ، باید از طرف مادر شما حمایت شوند . مادر شما باید عروس خانم را دوست داشته باشد. رضایت والدین را در ازدواج کسب کنید. البته در دین ما برای فرزندان هم حق قائل است و در شرایطی برای دخترهم اذن پدر لازم نیست .
  •  

  • اگر دختر و پسری بخواهند با هم ازدواج کنند و والدین آنها  مخالف باشند ، باید چکار کنند ؟
    پاسخ – اگر والدین شما دلیل منطقی و موجهی برای مخالفت ازدواج شما داشته باشد به تجربیات آنها اعتماد بکنید . آنها دل سوز شما هستند و تجربیات بیشتری نسبت به شما دارند . آنها نمی خواهند که رنج شما را ببینند . حالا اگر آنها با دلیل منطقی و موجه مخالفت نمی کنند ، پیشنهاد من در این موقعیت ها این است که جوانان یک کسی را که یک نفوذ معنوی در پدر و مادر داشته باشد مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ چون آنها معمولا روی والدین شما نفوذ دارند . در بعضی مناطق پدر و مادر خیلی نفوذی ندارند ولی برادر بزرگتر نفوذ دارد که این فرد عموی شما می شود ، آنها را واسطه بکنید تا نظر پدر و مادر شما را جلب بکنند . نهایتا اگر آنها بدون دلیل منطقی مخالفت کردند و فرد ذی نفوذ هم نتوانست اثری بگذارد ، علی رغم مخالفت آنها شما ازدواج نکنید . چون آنها می خواهند از شما حمایت های مادی و معنوی بکنند .شاید شما بگویید که ما نیازی به حمایت های مادی و معنوی آنها نداریم . توفیقات الهی مهم است . اگر آنها راضی نباشند و شما به رغم میل باطنی آنها ازدواج کنید ، توفیقات الهی از شما سلب بشود .سعی کنید رضایت آنها را جلب بکنید . اگر خانواده ها راضی نباشند بویژه خانواده ی آقا پسر ، مخصوصا اگر مادر و خواهر آقا پسر راضی نباشد معلوم نیست که زندگی شما به سامان برسد . زندگی شما خیلی سخت می شود . الان فرض این است که شما ازدواج کرده اید و مادر و خواهر آقا پسر راضی نیستند . اینها مادر شوهر و خواهر شوهر هستند  و خانم شما که عروس است بطور طبیعی دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر و خواهر شوهر باشد . عروس دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر باشد ، مادر شوهر او را تحویل بگیرد ، در محافل او را معرفی کند ،  او را کنار خودش بنشاند و نگاه محبت آمیز به او داشته باشد ،اینها برای عروس خانم مهم است . ایرلندی ها ضرب المثلی دارند که اگر زن ها را به دو نیم کنی برایشان  آسانتر است از اینکه به آنها بی اعتنایی کنید . زن دوست دارد مورد توجه باشد .در اینجا مادر شوهر و خواهر شوهر توجه نمی کند و دختر خانم رنج می برند و خودش ناراحت است . الان شما محفلی رفته اید و مادر شما به خانم بی توجهی کرده است ، وقتی خانم به خانه می آید معمولا شکوه و گله می کند . من به دخترخانم های عزیز می گویم که شما فکر نکنید که اگر شما از خواهر و مادر او شِکوه کنید ، از شما صد درصد از شما حمایت می کند و می گوید که بله حق با شماست . بالاخره او نسبت به مادر و خواهرش تعصب دارد . خیلی انسان فرهیخته ای باشد یک بار از شما حمایت می کند ولی بالاخره از مادر و خواهرش حمایت می  کند و زیر پا نمی گذارد و آنها را طرد نمی کند . خیلی بخواهد مدیریت بکند می گوید که خانم من را در این کارها دخالت نده ، این دعوای خانم هاست و  خودت یک جورهایی آن را حل کن . آن روزی که تو با من ازدواج کردی می دانستی که مادر من راضی نیست و می دانستی که مشکلات دارد و حالا باید تحمل کنی . و چند سال مدارا کنی تا بتوانی دل آنها را بدست بیاوری . اگر خیلی اهل مدیریت بالا باشد این را می گوید . اگر متعصب باشد ، اگر در درگیری ها حق با شما هم باشد طرف مادرش را می گیرد و زندگی این جوری خراب می شود . خیلی ها فکر می کنند که وقتی می خواهند طلاق بگیرند اول داستان به دادگاه می روند ولی این جوری نیست . داستان ازهمین جاها شروع می شود . ما این مسئله را در حد پایین تری برای دامادها داریم . الان پدر دختر خانم راضی نیستند و آنها این ازدواج را بر آنها تحمیل کردند . پدر دختر خانم داماد را دوست ندارد . او را تحویل نمی گیرد و باز همان اتفاق     می افتد . الان دامادها یک پیش فرض هایی راجع به مادر زن دارند که غالبا هم غلط است که مادر زن می خواهد در زندگی من دخالت کند . حالا اگر مادرزن این داماد را قبول نداشته باشد ، پیش فرض ها و ذهنیت ها خیلی بیشتر می شود . جوانان عزیز اگر می خواهید در زندگی سعادتمند بشوید و توفیقات الهی شامل حال شما بشود این کار را نکنید و جلوی مشکلات هم گرفته خواهد شد . من از پدرها و مادرها می خواهم که سخت گیری نکنند . اگر ازدواج فرزند شما اصولی شکل گرفته و هر دو همتای هم هستند و عاقلانه هم همدیگر را پذیرفته اند و مانعی هم نیست ، بعلل واهی ، غیر منطقی ، علتهای کم اهمیت و سلیقه ای می گویند که ما دوست نداریم و علتی هم نداریم . گاهی علتهای نفسانی هم دخالت دارد . خودبینی ها و خودخواهی ها گاهی مخالفت باعث می شود . من خواهش می کنم به این علل واهی مخالفت نکنید . پدر دختر می گوید که حرف مرد یکی است . من از حرفم کوتاه نمی آیم . من اعتقاد دارم که حرف دو تاست و حرف نامرد یکی است . حالا جایی حرفی زده و الان به این می رسد که حرفش اشتباه بوده است . باید بیاید و اعتراف به اشتباهش بکند . تعصب چیز جالبی نیست . در دین هشدارهایی در مورد اشکال تراشی در ازدواج دارد . دین ما بیشتر می گوید که وصلت ایجاد کنید . داریم بهترین واسطه گری ، واسطه گری در ازدواج است . پیامبر فرمود : کسی که مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم می کند خداوند هوریه های بهشتی را به ازدواج او در خواهد آورد و به ازای هر قدم و هر سخن او ثواب یک سال عبادت را برای او می نویسند . خواهش می کنم بی دلیل مخالفت نکنید . حالا اگر پدر و مادر به این رسیدند که این ازدواج غلط است . الان خانم و آقا عاشق شده اند ، کر و کور شده اند و همتای هم نیستند و آنها یقین دارند که این ازواج کاملا غلط است و آنها با هم سنخیتی ندارند . اگر با هم ازدواج بکنند نابود هستند  . یا باید تا آخر عمر بسازند و بسوزند یا      نتیجه اش طلاق می شود . در  اینجا نظر من این است که تا جایی که راه دارد و در توان آنها است مخالفت کنند . زیرا آنها الان کر و کور هستند و وقتی بهم برسند چشمهایشان باز می شود وصال مدفن عشق است .می بینند به درد همدیگر نمی خورند و در موادری این جوان از خود پدر و مادر گله می کند . می  گوید : من عاشق بودم ، کور بودم شما چرا جلوی من را نگرفتی ؟ اگر این جوری باشد مخالفت اشکالی ندارد . اگر دراینجا شک و تردیدی هم وجود داشت انسان مشاوره می کند .
  • ارسال نظر برای این مطلب

    کد امنیتی رفرش
    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 201
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 65
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 74
  • بازدید ماه : 273
  • بازدید سال : 723
  • بازدید کلی : 48,978